آیا میدانید غیرممکن است که بتوانید با چشم باز عطسه کنید.
آیا میدانید ما در طول زندگیمان 18 کیلو پوست میاندازیم.
آیا میدانید وقتی شخصی در سریلانکا سرش را از طرفی به طرفی دیگر تکان میدهد یعنی باشه.
آیا میدانید در این دنیا تعداد جوجهها از آدمها بیشتر است.
آیا میدانید نوارهای لاستیکی خیلی طول میکشد تا سرد شوند.
آیا میدانید مغز در هنگام خواب فعالتر از وقتی است که تلویزیون میبینید.
آیا میدانید اگر مادران در زمان بارداری سیب به خصوص سبز استفاده کنند نوزادانشان زیبا میشوند.
آیا میدانید مادران باردار از انگور و جوانه گندم و امگا 3 استفاده کنند بچههای آنها تیزهوش میشوند.
آیا میدانید خورشید فقط 1 بر 000/40 جرم خود را از دست داده است.
آیا میدانید ایران 1018 شهر دارد.
آیا میدانید پر آبترین رود ایران کارون در خوزستان است.
آیا میدانید بام ایران استان چهارمحال و بختیاری است.
آیا میدانید هر فردی در طول 24 ساعت 23 هزار بار نفس میکشد
با سلام درود خدمت تمامی بزرگوارانی که در این مدت در وبلاگم پیام گذاشتند
در استانه روز مادر سعی میکنم وبلاگم را بروز کنم
اما
برای کسانی که امسال برای اول بار مادر را در روزش نمی توانند درآغوش بگیرند و او را از دست داده اند طلب صبر دارم و از همه خوانندگان شریف و بزرگوار تقاضای قرائت فاتحه برای آن عزیزان سفر کرده دارم ...
برای شادی روح همه مادران الفاتحه
اوایل شهریور مامانم از بابا خواست تا برنامه مسافرت داشته باشیم . بابا هم که مسئولیت دارد و از صبح تا شب میرود استانداری سر کار هر وقت هم می اید خانه از فرط خسته گی حرفش نزدنی است...
خلاصه با اسرار همه موفق به انجام یک مسافرت ۶ روز به مشهد مقدس شدیم هر چند در اول راه بابا بزرگ و مامان بزرگ مخالف آمدن بودن ولی امام رضا ع آنها را طلبید و راهی شدن و بابا از بوشهر تا مشهد با موبایل با اداره اش در حال تماس بود و حال همه را در ماشین گرفته بود و بجز یک مسافت چند کیلومتری رباط پشت بادام تا نزدیک طبس انتن نداشت ....
بهر حال رسیدیم مشهر واقعا خوش گذشت
همه را دعا کردیم از دوستان قدیمی (ارنواز- آسمانی و...) گرفته تا دوستان جدید تا با یک نیروی مضاعف به کلاس درس جدید بروم
راستی چند عکس خوب یادگاری دارم که در اینده در وبلاگم قرار میدهم
با حضور استاندار محترم بوشهر و معاونان ایشان در سالن مجتمع فرهنگی و هنری ارشاد اسلامی بوشهر مراسم تقدیر از دانش آموزان ممتاز و نخبه استانداری بوشهر برگزار گردید . در این مراسم از تعدادی از دانش آموزان بصورت قرعه کشی به نمایندگی از بقیه دانش آموزان تقدیر شد
تصاویر زیر ابوالفضل از دستان استاندار محترم بوشهر هدیه دریافت می کند (به قلم پدر )
من یازده ساله شدم . بابام میگه چقدر عمر زود میگذرد ولی بهرحال کسی موفق است که از لحظه های زندگی اش خوب استفاده کند و لذت ببرد
راستی بزرگترین لذت ادم این است که دل کسی را نشکند و مردم آزاری نکند
این هم یه عکس تکی از جشن تولدم ... راستی من یه صدو پنجاه هزار تومانی کاسب شدیم
تهران امروز: پسر بچهای 4 ساله عصر روز گذشته در یکی از روستاهای شهرستان خدابنده استان زنجان توسط گرگ دریده شد.
این پسر بچه 4 ساله حین بازی در اطراف خانه خود، مورد حمله گرگ گرسنهای قرار گرفت و این گرگ، کودک را دریده و با خود به صحرا برد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی نیروی انتظامی زنجان، تلاش پلیس با همکاری اهالی روستا برای پیدا کردن کودک آغاز شد و پس از مدتی جستوجو، پسر بچه در درهای دور افتاده در حالی که قسمتهایی از شکم و دستهای وی توسط گرگ دریده شده بود، پیدا شد.
این کودک به درمانگاه منتقل شد که به دلیل شدت جراحات وارده، جان خود را از دست داد
من این مصیبت بزرگ را به تمام بچه ها و پدر و مادر آن کودک تسلیت میگوییم و امیدوارم والدین بیشتر مواظب بچه هایشان در روستاها باشند و نگهداری سگ شاید کمک فراوانی به ساکنان روستا ها برای جلو گیری از این حوادث تلخ می شود امید وارم پیشنهادم به گوش خیلی هابرسد
آرای کاندیدای شورای دانش آموزی دبستان شهدای بسیج
ردیف | نام ونام خانوادگی | کلاس | تعداد آرا ء |
1 | ابوالفضل قضایی | پنجم | 109 |
2 | سید محمد مهدی نژاد حسینیان | پنجم | 52 |
3 | حسین گلستان | پنجم | 45 |
4 | محمد حسین لک | چهارم | 42 |
5 | محمد جواد حق نجات | چهارم | 42 |
6 | محمد امین حاجیانی | پنجم | 41 |
7 | عادل حیدری | چهارم | 40 |
8 | احسان کره بندی | چهارم | 40 |
9 | محمد اسماعیل | پنجم | 37 |
10 | سید عبدالحمید رکنی | پنجم | 36 |
11 | حسین سیار | پنجم | 35 |
12 | علیرضا برهمند پور | پنجم | 35 |
13 | آرمین گشتاسبی | چهارم | 33 |
14 | سجاد عوض پور | چهارم | 33 |
15 | پویا حسن زاده | چهارم | 33 |
16 | معین پولادی | پنجم | 33 |
17 | محمد جعفر اسکندری | پنجم | 31 |
18 | امید اکابریان | چهارم | 31 |
19 | امیر محمد حسینی | سوم | 30 |
20 | علی بهادری | سوم | 27 |
21 | سید علی رفاهی | سوم | 25 |
22 | هومن ابول پورهمایی | چهارم | 25 |
23 | علی میرزایی | چهارم | 22 |
24 | مجتبی منصور زاده | پنجم | 22 |
25 | علیرضا کریم خانی | سوم | 22 |
26 | علیرضا مفتخر | پنجم | 21 |
27 | مهدی کامیاب | چهارم | 20 |
28 | حمید رضا صادق | چهارم | 18 |
29 | امین نگهبان | سوم | 17 |
30 | امیر حسین زندویان | چهارم | 17 |
31 | محمد حسین زاهد دوست | سوم | 17 |
32 | امیر حسین غلامی | سوم | 16 |
باسلام
با اعلام معاون محترم پرورشی دبستان شهدای بسیج در خصوص نتایج انتخابات دیروز حکایت از پیروزی قطعی و تفاوت فاحش اراء ابوالفضل با سایر رقبا دارد
ما والدین ابوالفضل ضمن تبریک به عزیز دلمان آرزوی موفقیت و سربلندی اش در سایر مراحل زندگی را برای تک گل سرخ باغ زندگی مان آرزو می کنیم. همچنین از کلیه دانش آموزان عزیزی که به ابوالفضل اعتماد نموده اند تشکر کرده و امیدواریم که ابوالفضل قدردان این اعتماد شما باشد و بتواند کمک موثری به شما عزیزان داشته باشد.
در پایان از مدیر محترم دبستان شاهد جناب جمادی معاونان محترم ایشان و معلمین فهیم آن مدرسه قدرانی مینمایم.
همچنین از محبتهای سرکار خانم ارنوازو جناب آقای مدنی پور که الطا فشان همیشه مشمول خانواده ما است خالصانه تقدیر به عمل می آوریم
از درگاه ایزد منان سلامتی و تندرستی و دلخوشی همه شما را مسئلت مینماییم
پدر و مادر ابوالفضل ۴/۸/۱۳۸۹
وعده من و تو روز دوشنبه سوم آبان هشتادو نه (3/۸/89) پای صندوق رای
ابوالفضل قضایی، یک دوست
دوستان عزیز من خوشحالم که به نمایندگی از شما تا کنون چندین بار به استقبال مقامات کشوری رفته ام و به آنها خوش آمد گفته ام عکس های زیر مراسم استقبال رسمی از جناب نوذری وزیر وقت نفت و آقای پور محمدی رئیس سازمان بازرسی کشور و وزیر سابق کشور است.
دوستان عزیز : خواستن حق ماست . ما باید یاد بگیریم که حقوق خودمان را درخواست کنیم تا بزرگ تر ها بدانند که ما بچه ها هم می دانیم و حقوق ما را رعایت کنند
.
انتقال مسائل و مشکلات دانش آموزان به مسئولین آموزش و پرورش استان و سایر مسئولین استانی
گرفتن مجوز برگزاری کلاس های کامپیوتر بصورت فوق برنامه با راه اندازی شبکه اینترنتی در مدرسه
تنظیم وقت دیدار با مسئولین بصورت دوره ای
نظارت بر بوفه ی فروش مدرسه برای متنوع تر شدن محصولات فروش و سالم سازی آن
تخصصی تر کردن و فنی تر کردن کلاس های ورزشی
دوستان عزیزم از اعتماد شما متشکرم از خداوند می خواهم به من کمک کند تا به قول های که به شما دادم عمل کنم.
در اولین فرصت رسته پیشتازان را از سازمان دانش آموزی استان بوشهر برای 36 نفر از شما در مدرسه تشکیل و مشغول فعالیت خواهیم شد.
۱- مقدمات و هماهنگی جهت حضورکلیه دانش آموزان حداقل ماهی یکبار به سینما های شهر
2- تلاش برای بهتر شدن امکانات ورزشی مدرسه
3- تلاش جهت برگزاری کلاس کامپیوتر
4- براقرای نظم و انظباط بیشتر در مدرسه
5- اعلام همتگی پیام در تابلو اعلانات مدرسه تحت عنوان حقوق کودک
دختربچه سه ساله که طعمه گرگ درنده شده بود، با تلاش مأموران پلیس شهرستان خواف از مرگ نجات یافت.
سرهنگ علی حیرانی – فرمانده انتظامی شهرستان خواف در این باره گفت: شامگاه چهارشنبه – هفدهم شهریور – مردی سراسیمه با پلیس تماس گرفت و گفت: «دقایقی قبل یک قلاده گرگ، دختر سه سالهای را هنگام بازی مقابل خانهشان به دندان گرفت و برد.»
وی افزود: به دنبال این تماس، بلافاصله مأموران وارد عمل شده و پس از ردیابی گرگ درنده به تعقیبش پرداختند. تا اینکه گرگ پس از طی مسافتی سرانجام خسته شد و با رها کردن طعمهاش گریخت. کودک سه ساله نیز خیلی سریع به بیمارستان انتقال یافت و تحت درمان قرار گرفت.
یک مشاور میمیرد و در آن دنیا در صفی که هزاران نفر جلوی او بودند برای محاسبه اعمالش میایستد. اندکی نگذشته بود که فرشته محاسب میز خود را ترک میکند و صف طولانی را طی کرده و به سمت مشاور میآید و به گرمی به او سلام کرده و احترام میگذارد. فرشته، مشاور را به اول صف برده و او را بر روی مبل راحتی کنار میزش مینشاند.
مشاور میگوید: من از این توجه شما سپاسگزارم، اما چه چیزی باعث شده که این گونه با من رفتار کنید؟"
فرشته محاسب میگوید: ما برای افراد مسن احترام ویژهای قائل میشویم. ما یک پردازش اولیه بر روی تمامی کارنامههای اعمال انجام دادهایم و من ساعاتی را که شما به عنوان ساعات مشاوره برای مشتریان خود اعلام کردهاید جمع زدم. بر اساس محاسبه من، شما حداقل 193 سال سن دارید!
شاید برای شما هم جالب باشه که بدونین چرا ما ایرانیها، به پاپ کرن میگیم ... فیل؟!
چون این خوراکی خوشمزه نه به فیل ربط داره نه به !! اولین مدل پاپ کرن که وارد ایران شد، مربوط به یک شرکت انگلیسی بود به اسم چسترفیلد((chesterfield))و چون ما ایرانی ها زبان انگلیسی را بسیار عالی بلد هستیم!!، این رو ساده سازی کردیم و گفتیم ... فیل! شناختن محصولات مختلف به اسم اولین برند، توی ایران خیلی عادیه. مثل: آدامس، تافت، تاید، ریکا، وایتکس، ماتیک، کلینکس و ... حالا شما میتونین با خیال راحت این خوراکی رو بخورین و نگران چیزی نباشین هرچی هم دوست دارین صداش کنید: پاپ کرن،....... ، چسترفیلد، ذرت بو داده، گل بلال، یا هر چیز دیگه
مطالب فوق توسط یکی از دوستان به ایمیل بابا ارسال شده و خواهش کرده در وبلاگ من قرار گیرد او در شوخ طبعی نظیر ندارد . این هم تقدیم به آقای ا. ا
یک روز گرم تابستان، پسر کوچکی با عجله لباسهایش را در آورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت.
مادرش از پنجره نگاهش می کرد و از شادی کودکش لذت میبرد.مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی پسرش شنا می کرد.
مادر وحشتزده به سمت دریاچه دوید و با فریادش پسرش را صدا زد.
پسرش سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود.
تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد، مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت.
تمساح پسر را با قدرت می کشید ولی عشق مادر ...
آنقدر زیاد بود که نمی گذاشت پسر در کام تمساح رها شود.
کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود، صدای فریاد مادر را شنید، به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراری داد.
پسر را سریع به بیمارستان رساندند.
دو ماه گذشت تا پسر بهبودی پیدا کند.
پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخنهای مادرش مانده بود.
خبرنگاری که با کودک مصاحبه می کرد از او خواست تا جای زخمهایش را به او نشان دهد.
پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخمها را نشان داد، سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت :این زخمها را دوست دارم ، اینها خراشهای عشق مادرم هستند.
روز مادر بر تمامی مادران مبارک باد
یه پسر و دختر کوچولو داشتن با هم بازی میکردن. پسر کوچولو یه سری تیله داشت و دختر کوچولو چندتایی شیرینی با خودش داشت. پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت من همه تیله هامو بهت میدم؛ تو همه شیرینیاتو به من بده. دختر کوچولو قبول کرد.
پسر کوچولو بزرگترین و قشنگترین تیله رو یواشکی واسه خودش گذاشت کنار و بقیه رو به دختر کوچولو داد. اما دختر کوچولو همون جوری که قول داده بود تمام شیرینیاشو به پسرک داد.
همون شب دختر کوچولو با ارامش تمام خوابیدو خوابش برد. ولی پسر کوچولو نمیتونست بخوابه چون به این فکر می کرد که همونطوری خودش بهترین تیلشو یواشکی پنهان کرده شاید دختر کوچولو هم مثل اون یه خورده از شیرینیهاشو قایم کرده و همه شیرینی ها رو بهش نداده.
نتیجه اخلاقی داستان
اگه شما تو یه رابطه ۱۰۰٪ صادق نباشید؛ همیشه تو شک و تردید هستید که طرف مقابلتونم ۱۰۰٪ با شما صادق نیست. این قضیه تو هر رابطه ای مثل دوستی؛ کارگر و کارفرما و.... وجود داره و ارامش را از شما میگیره.
در هر کاری که میخواید انجام بدید ۱۰۰٪ صداقت و وجود خودتونو بگذارید تا همیشه با ارامش بخوابید.
به تازگی عرب ها یک نظر سنجی برای تغییر نام خلیج فارس با نام مجعول خلیج ع ر ب ی و پیشنهاد آن به گوگل راه اندازی کرده اند. به لینک زیر بروید ودر این رای گیری شرکت کنید و به خلیج فارس رای دهید |
مادرم عیدت مبارک مادرم مهرتو هرگز نمیره از برم
ای که هر سال بودی و هستی هنوز همچو تاج عشق بر روی سرم
من تو را چون جان خویش میدارم و تا ابد ای جان من از تو نمک پرورده ام
هفت سین سفره ما لیک تکمیل نیست چون که من شش سین دران بنهاده ام
سین هفتم سین توست ای مادرم نام ان سین سینه توست تا گزارم من سرم
کودکی که اماده تولد بود نزد خدا رفت و پرسید. می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید اما من به این کوچکی بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟
خداوند پاسخ داد : از بین تعداد بسیاری از فرشتگان من یکی را برای تو در نظر گرفته ام او از تو نگهداری خواهد کرد اما کودک هنوز مطمئن نبود که میخواهد برود یا نه ؟
اما اینجا در بهشت من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم واینها برای شادی من کافی هستند خداوند لبخند زد.فرشته تو برایت اواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد.
تو عشق اورا احساس خواهی کرد کرد و شاد خواهی بود .
کودک ادامه داد : من چطور می توانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان انها نمیدانم خداوند او را نوازش کرد و گفت فرشته تو زیبا ترین وشیرین ترین واژهایی را ممکن است بشنوی در گوش
تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی
کودک با ناراحتی گفت .وقتی میخواهم با شما صحبت کنم ؟
اما خدا برای این سئوال هم پاسخی داشت؟ فراشته ات دستهایت را در کنار هم قرار خواهد داد وبه تو یادخواهد داد که چگونه دعا کنی
کودک سرش را برگرداند و پرسید. شنیده ام که زمین انسانهای بدی هم زندگی میکنند. چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟ فراشته ات از تو محافظت خواهد . حتی اگر به قیمت جانش تمام شود "
کودک با نگرانی ادامه داد."من همیشه به این دلیل که دیگر نمیتوانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود
خداوند لبخند زد گفت:"فرشته ات همیشه در باره من با تو صحبحت خواهد کرد و به تو راه باز گشت نزد من را خواهد آموخت:گرچه من همیشه در کنار تو خواهم بود.
کودک می دانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند او به آرامی یک سئوال دیگر از خدا پرسید:"خدایا اگر من باید همین حالا بروم "نام فرشته ام را به من بگو!؟
خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد:
"نام فرشته ات اهمیتی ندارد . می توانی او را مادر صدا کنی
روزی مردی خواب عجیبی دید او دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آن ها نگاه می کند. هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند، باز می کنند و آن ها را داخل جعبه می گذارند.
مرد از فرشته ای پرسید، شما چه کار می کنید؟فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد، گفت: این جا بخش دریافت است و دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.
مرد کمی جلوتر رفت، باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک ها یی به زمین می فرستند. مرد پرسید شماها چکار می کنید؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت: این جا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت های خداوندی را برای بندگان می فرستیم.
مرد کمی جلوتر رفت و دید یک فرشته بیکار نشسته است.
مرد با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بیکارید؟
فرشته جواب داد: این جا بخش تصدیق جواب است.
مردمی که دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب بفرستند ولی عده بسیار کمی جواب می دهند.
مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟ فرشته پاسخ داد: بسیار ساده،
فقط کافی است بگویند:
"خدایا شکر"
یا که
"مادر ممنون
بوی بهشت می دهد دست دعای مادرم
سجده پس از خدا برم بر کف پای مادرم
آتش پاک عشق را دامن شوق می زند
در دل خام سوز من حمد و ثنای مادر
ابروی بردباری ام خم نشود به عمر خود
بر سر من اگر زند درد و بلای مادرم
گر طلبد زمن گهی، سر به اشاره حاضرم
جان به دو دست آروم بهر زضای مادرم
گرد و غبار حادثه نیست به راه عمر من
آب زده تمام شب اشک صفای مادرم
مرغ اذان! مخوان که او تا به سحر نخفته است
من کنم این سحر ادا فرض قضای مادرم
ارزش اشک یک شب اش به ز هزار جان من
پس تو بگو ز چه کنم هدیه برای مادرم
این من هرزه قاصر فرض ادای خدمتم
پس چه جواب می دهم پیش خدای مادرم