مادر

با مدیریت ابوالفضل قضایی+بابام

مادر

با مدیریت ابوالفضل قضایی+بابام

حضرت زهرا (س)

حضرت زهرا (س) کار خانه را تا جایی که برای افراد خانواده و حتی فرزندان شیرخوار، مطلوبیت و رضایت خاطر ایجاد می کرد، برنامه ریزی می فرمود. بلال می گوید: روزی حضرت زهرا(س) را دیدم که مشغول آرد کردن گندم بود در این هنگام فرزندش حسین گریه و بی تابی می کرد. خدمتشان عرض کردم: برای کمک به شما آسیاب کنم یا بچه را آرام نمایم؟ حضرت فرمود: من به آرام کردن فرزند اولی هستم، شما آسیاب را بچرخانید.

این بهترین الگو برای ایفای نقش مادر و توجه به نیاز عاطفی فرزند و انتخاب صحیح در تخصیص و بهینه سازی اقتصادی است؛ چرا که با این کار حضرت زهرا(س) توجه به رضایت خاطر و مطلوبیت فرزند شیرخوارش را بر ادامه کار منزل ترجیح داد که نتیجه ی این تلاش ها، پرورش منابع و سرمایه های انسانی است؛ آن گونه که همین فرزندان در جهت برقراری عدل و داد و عدالت اجتماعی و اقتصادی و ... از تربیت و تعلیم کامل بهره مند شدند و جامعه را نیز رهبری نمودند. 

پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز کارها را با توجه به توان و شرایط روحی، روانی و جسمی زن و مرد بین حضرت زهرا(س) و امام علی(ع) تقسیم فرمود. کارهایی که با نقش مادری و همسری ارتباط نزدیک دارد و در منزل انجام می شود بر عهده ی حضرت زهرا(س) و کارهای بیرون از منزل به امام علی(ع) سپرده شد.

البته این تقسیم کار منحصر به هر کدام نبود؛ بر همین اساس در سیره عملی حضرت علی(ع) می خوانیم که هشام می گوید: امام صادق(ع) فرمود: امیرالمؤمنین در کارِ خانه با حضرت زهرا(س) همکاری می کرد. هیزم جمع می نمود، آب می کشید، جارو می کرد و حضرت زهرا(س) گندم آسیاب می کرد و نان می پخت.

حضرت زهرا(س) با آن همه مقام و منزلت، کار خانه را خود انجام می داد و حتی کارها را با خادم خود تقسیم کرده بود. یک روز ایشان کارهای منزل را انجام می داد و روز دیگر فضه.

یادآور می شود که تقسیم کار به این معنا نیست که فعالیت زن منحصر در کار خانه است، بلکه زن می تواند با توجه به مدیریت و سازماندهی صحیح در امور خانواده و با محاسبه ی مطلوبیت حاصل از اشتغال همچون؛ خستگی ناشی از کار در منزل و بیرون از منزل، مخارج و ... علاوه بر بالا بردن سطح فعالیت های اجتماع در زمینه های مختلف به بودجه ی خانوار نیز کمک نماید

غدیر خم

 
 غدیر خم  کجاست؟ 
غدیر خم» نام ناحیه‌ای در میان مکه و مدینه است که بر سر راه حاجیان قرار دارد و به خاطر وجود برکه‌ای در این محل که در آن آب باران جمع می‎شده‌است، به این نام شهرت یافته‌است. غدیر در ۳-۴ کیلومتری جحفه واقع شده و جحفه در ۶۴ کیلومتری مکه قرار دارد که یکی از میقات‌های پنجگانه‌است. در جحفه راه اهالی مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا می‌شود. غدیر خم به‌سبب وجود آب و چندین درخت کهنسال، محل توقف و استراحت کاروانیان بود؛ اما گرمایی طاقت‌فرسا داشت.
 
 غدیر  خم چیست؟
بدون شک واقعه غدیر خم، نقش سرنوشت سازی در تعیین مسیر آینده اسلام داشته است. در این واقعه، پیامبر اسلام صلی‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله مهم‏ترین مأموریت دوران پیامبریِ خود را به انجام رساند؛ مأموریتی که انجام آن، به منزله رساندن پیام رسالت حضرت بود، و کوتاهی در مورد آن، به از بین رفتن زحمات چندین ساله ایشان می‏انجامید؛ چنان که خداوند متعال درآیه 67 سوره مائده می‏فرماید: «هان ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت به تو نازل شده است، تبلیغ کن و اگر چنان نکنی، پیام و رسالت او را انجام نداده‏ای وخداوند تو را از مردم حفظ می‏فرماید».
خطبه ی غدیر یکی از معتبرترین و پر محتواترین منابع اصیل اسلامی است که مبانی اصیل اعتقادی را به صورت یک دوره ی فشرده مطرح می نماید؛ اصول خداشناسی و توحید، نبوت، امامت و حتی مباحث معاد و زندگی اخروی. در واقع این خطبه خود درسنامه ی کاملی از همه ی اعتقادات اسلامی است که به صورت مستدل و موثق از زبان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) برای همیشه ی تاریخ بیان گردیده است.
در این خطبه شریف به امام زمان عجل الله تعالی فرجه توجه خاصی شده است. و در سه فراز خطابه، پیامبر اکرم صلی الله علیه آله اشاره به وجود مبارک آن حضرت فرموده اند.


در فراز اول می فرمایند:

« مَعَاشِرَ النَّاسِ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى‏ أَدْبارِها...

مَعاشِرَالنّاسِ، النُّورُ مِنَ‏اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَسْلوکٌ فِىَّ ثُمَّ فى عَلِىِّ بْنِ أَبى طالِبٍ، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ ، الَّذِی یأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِکُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنَا»

ملاحضه شود که پیامبر صلی الله علیه آله به صراحت جریان نور را علاوه بر خود در امیر المۆمنین و امامان علیهم السلام از نسل ایشان تا مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه جاری و ساری می دانند؛ و بر روی دو نکته تاکید می کنند:

اول این که امامت در خاندان امیر المومنین علی علیه السلام جاری است، به طوری که این رشته الهی در آغاز به دست مبارک امیر المۆمنین علیه السلام و در نهایت به وجود مبارک مهدی فاطمه سلام الله علیهما سپرده شده است؛ و دوم آن حضرت حق خدا و حق تمامی اهل بیت علیهم السلام را از غاصبانشان خواهند گرفت ان شاءالله.

ورود حضرت فاطمه به محشر

در احادیث معتبر از طریق عامه و خاصه آمده است که در روز رستاخیر حضرت فاطمه علیهاالسلام را به ناقه‏اى از ناقه‏هاى بهشتى سوار مى‏کنند و ملائکه اطراف او را مى‏گیرند، جبرئیل از طرف راست، میکائیل از طرف چپ، امیرالمؤمنین پیشاپیش، امام حسن و امام حسین نیز از پشت سر او را همراهى مى‏کنند، و با تمام عظمت و جلالت وى را به محشر مى‏آورند، تا جایى که خلایق از دیدن او سرهاى خود را پایین بیندازید و چشمهایتان را ببندید، تا فاطمه علیهاالسلام دختر رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله عبور کند». مردم محشر با شنیدن این پیام که از سوى عرش خدا صادر مى‏گردد، همگى سرهاى خود را پایین مى‏اندازند و چشمهایشان را مى‏بندند و فاطمه علیهاالسلام از روى پل صراط عبور مى‏کند و در کنار بهشت قرار مى‏گیرد... (یا معشر الخلائق! نکسوا رئوسکم و غضوا ابصارکم حتى تمر فاطمه علیهاالسلام بنت محمد على الصراط، فتمر مع سبعین الف جاریه من الحور العین...) (1)
آرى در روز قیامت نیز همه‏ى چشمها لیاقت دیدن فاطمه علیهاالسلام را نخواهند داشت، فقط آنان که در این دنیا امتحان پس داده و لیاقت شیعه بودن را کسب کرده‏اند، مدال افتخار آن روز را از دست فاطمه علیهاالسلام دریافت مى‏دارند...

  1ـ کنزالعمال، ج 12، ص 105، ش 34209- فرائدالسمطین، ج 2، ص 49، ش 380 و ص 64، ش 387- سفینه، ج 2، ص 375- ابن ابى‏الحدید، ج 9، ص 193- بحار، ج 43، ص 53 و ص 219.

یکسال گذشت

با سلام و تبریک سال نو خدمت شما سروران عزیز 

سال گذشته در چنین روزی توفیق زیارت حرم حضرت ابا عبدالله الحسین و حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را با خانواده داشتیم ولی افسوس که چقدر زود تمام شد و الان هم یکسال از آن روزه های با سعادت گذشته... 

یاد اآن روزهای خوش جاوید باد....

امامت

آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
شاید دعای مادرت زهرا بگیرد
آقا بیا تا با ظهور چشم هایت
این چشم های ما کمی تقوا بگیرد

چه انتظار عجیبی
تو بین منتظران هم
عزیز من چه غریبی !
عجیب تر آن که چه آسان
نبودنت شده عادت
چه بی خیال نشستیم
نه کوششی ، نه توحیدفقط نشسته و گفتیم :
خدا کند که بیایی
عید امامت زیباترین،عادلترین،مهربانترین وتنهاترین پادشاه خوبان عالم مبارک باد

نقش محبت حضرت فاطمه در محشر؟

از حضرت سلمان نقل شده که رسول خدا درباره‏ى محبت فاطمه فرمودند:
یا سلمان! من احب فاطمه بنتى فهو فى الجنه معى، و من ابغضها فهو فى النار. یا سلمان! حب فاطمه ینفع فى ماه من المواطن، ایسر ذالک المواطن الموت و القبر و المیزان و المحشر و الصراط و المحاسبه... یا سلمان! ویل لمن یظلمها و یظلم بعلها امیرالمؤمنین علیا، و ویل لمن یظلم ذریتها و شیعتها. (1)
اى سلمان! هر کس دخترم فاطمه را دوست بدارد، او در بهشت و کنار من خواهد بود و هر کس او را دشمن بدارد گرفتار آتش مى‏شود.
سلمان! علاقه‏مندى به فاطمه در صد جا به درد مى‏خورد: از جمله‏ى آنها: هنگام مرگ، عالم برزخ، دریاى میزان، عرصات محشر، پل صراط و محاسبه‏ى اعمال.
سلمان! واى بر کسانى که به او ظلم کنند و واى بر آنان که به شوهر او جفا نمایند، حتى واى بر ستمگرانى که به فرزندان و شیعیان وى ستم کنند.
این حدیث مى‏رساند که عشق و علاقه به فاطمه علیهاالسلام در عرصات محشر نیز نجات‏دهنده است 

 

 

  1ـ فرایدالسمطین، ج 2، ص 67، ش 391.

برزخ

انسان پس از مردن ممکن است هزاران سال بلکه میلیونها سال در عالم قبر (برزخ)بماند، ولى سرانجام دوباره زنده شده و براى پس دادن اعمالش، به عالم رستاخیز خواهد آمد.
در قرآن مجید آیات زیادى از سختى آن روز سخن به میان آورده و اضافه مى‏کند که انسانها در همچو لحظاتى از ترس و وحشت، نزدیکترین افراد خویش را فراموش مى‏کنند.
مادران باردار، از وحشت، بچه‏هایشان را سقط مى‏نمایند و زنان شیرده، از فرزندان شیرخوار غفلت مى‏کنند، و کسان دیگر در حال مستى به سر مى‏برند، در حالى که مست نیستند، ولى عذاب خدا ترسناک است. (1) آرى در آن روز زنده‏ها مى‏میرند و همراه مرده‏ها دوباره زنده مى‏شوند و همگى به محشر مى‏آیند... 
 

1ـ حج/ 1 و 2: ان زلزله الساعه شى عظیم، یوم ترونها تذهل کل مرضعه عما رضعت و تضع کل ذات حمل حملها و ترى الناس سکارى و ماهم بسکارى ولکن عذاب اللَّه شدید.

اعیاد مبارک باد

ولادت با سعادت حضرت امام حسین (ع) سرور جوانان اهل بهشت و حضرت ابوالفضل العباس (ع) ساقی دشت کربلا و حضرت سجاد پیام رسان کربلا بر تمام پیروان و رهروان و آزاد اندیشان حق و حقیقت مبارک باد.

تصویر حضرت زهرا در بهشت

از دیگر منقبتى که حضرت صدیقه سلام‏اللَّه‏علیها با پدر و فرزندانش اشتراک دارد منور بودن بهشت است با تصویر او.
انس از حضرت رسول اکرم روایت مى‏کند که آن حضرت فرمود:
«ان آدم صلوات‏اللَّه‏علیه نظر فى الجنة فلم یر صوره مثل صورته فقال: الهى لیس فى الجنة صورة مثل صورتى؟ فاخبره اللَّه تعالى و اشار الى جنة الفردوس، فراى قصرا من یاقوته بیضاء فدخلها فراى خمس صور مکتوب على کل صورة اسمها: انا محمود و هذا احمد، انا الاعلى و هذا على، انا الفاطر و هذه فاطمه، انا المحسن و هذا حسن، انا ذوالاحسان و هذا حسین». (1)
«حضرت آدم چون در بهشت به هر سو نگریست و صورتى را به شکل و قیافه‏ى خود نیافت، عرض کرد: خدایا، صورتى نظیر چهره‏ى من نیافریده‏اى؟ خداى متعال او را متوجه بهشت فردوس کرد و حضرت آدم در آنجا قصرى از یاقوت سفید دید و هنگامى که وارد آن قصر شد، پنج تصویر مشاهده کرد که اسامى هریک از آنان به این شرح نوشته شده بود: من محمودم و این احمد است، من اعلى هستم و این على است، من فاطرم و این فاطمه است، من محسنم و این حسن است، من ذوالاحسانم و این حسین است».

  1ـ زین الفتى فى شرح سوره هل اتى (تالیف عاصمى).

حضرت فاطمه و پیراهن خون‏آلود امام حسین (ع)

فاطمه علیهاالسلام در پیشگاه خدا با قاتلان خود و فرزندانش محاجه خواهد کرد و آنان را در میان مردم محشر محکوم نموده و به عذاب دردناک الهى گرفتار خواهد نمود.
از روایات اسلامى استفاده مى‏شود، نخستین پرونده‏اى که در روز رستاخیر رسیدگى مى‏شود، پرونده‏ى محسن شهید (فاطمه) است، ولى آنچه دل فاطمه علیهاالسلام و شیعیان و محبان اهل‏بیت را بیشتر مى‏سوزاند، خاطره‏ى جانسوز کربلا است، که در آن، امام حسین علیه‏السلام را با یارانش به طور فجیع به شهادت رسانده و سرهایشان را از تنشان جدا نموده و زنان و دختران آنان را با تمامى بى‏رحمى اسیر کردند...
در احادیث آمده است که دختر گرامى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله پیرهن خون‏آلود امام حسین علیه‏السلام را در روز قیامت به دست گرفته و خواستار محاکمه و کیفر قاتلان او مى‏گردد. (1)
از حضرت امام صادق علیه‏السلام آمده است که فاطمه علیهاالسلام را در روز قیامت در قبه‏اى از نور مى‏نشانند. در این هنگام، امام حسین به محشر مى‏آید، در حالى که سربریده‏اش را به دست مى‏گیرد. فاطمه علیهاالسلام از دیدن چنین حالى صیحه مى‏کشد و مى‏افتد و تمام پیامبران و خلایق دیگر، از دیدن چنین وضعى به گریه مى‏افتند، سپس قاتلین امام حسین حاضر و محاکمه مى‏گردند و آنگاه به کیفر شدیدى مى‏رسند... (2)
و بالاخره در حدیث دیگرى از طریق ابان بن عثمان از امام صادق علیه‏السلام نقل شده: چون فاطمه علیهاالسلام به محشر آید، پیرهن خون‏آلود امام حسین علیه‏السلام را به دست گرفته، عرض مى‏کند: خدایا! این پیرهن خون‏آلود حسین من است و تو خود مى‏دانى چه جنایاتى در مورد او مرتکب شده‏اند. (3)
خطاب مى‏رسد: یا فاطمه! تو در نزد من محبوبى هر چه مى‏خواهى بگو. عرض مى‏کند: الهى! انتقام خون حسین را بگیر.
در این حال آتش جهنم بر قاتلین امام حسین مسلط مى‏گردد و با انواع عذاب به کیفر مى‏رساند. (4) 

 

 1ـ فرائدسمطین، ج 2، ص 265، ش 533-بحار، ج 43، ص 220، ح 2 و 3: تحشر ابنتى فاطمه یوم القیامه و معها ثیاب مصبوغه بالدم... فتقول: یا عدل احکم بینى و بین قاتل ولدى، قال رسول‏اللَّه (ص): فیحکم لابنتى و رب الکعبه...
ویل لمن شفعائه خصمائه - و الصور فى حشر القیامه ینفخ
لابد ان ترد القیامه فاطم - و قمیصها بدم الحسین مضمخ
2ـ ثواب الاعمال به نقل جلاءالعیون شبر، ج 1، ص 227.
3ـ فتاخذ قمیص الحسین بن على بیدها مضمخا بدمه و تقول: یا رب هذا قمیص ولدى و قد علمت ما صنع به.
4ـ بحارالانوار، ج 43، ص 224، ح 11.

حضرت زهرا(س)

نام : فاطمه 

کنیه هاى مشهور: ام الحسن ، ام الحسین ، ام ابیها، ام الائمه  

 

مشهورترین لقبها: زهرا، صدیقه ، طاهره ، کبرى ، سیده ، بتول    

پدر: حضرت محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله پیامبر عظیم الشاءن اسلام 

مادر: خدیجه علیهاالسلام بنت خویلد همسر فداکار پیامبر اسلام  

محل تولد: مکه  

سال تولد: سال دوم بعثت ، و به روایتى  سال پنجم 

روز میلاد: بیستم جمادى الثانى  

نام همسر: على بن ابى طالب  علیه السلام ، پسرعموى پیامبر اسلام

زمان ازدواج : رجب یا ذى حجه سال دوم هجرت در مدینه

مدت زندگانى با على علیه السلام : نه سال 

میزان مهریه : 400 مثقال نقره مسکوک 

 فرزندان : حسن علیه السلام ، حسین علیه السلام ، زینب کبرى ، ام کلثوم و یک فرزند سقط شده به نام محسن
شهادت : در سال یازدهم هجرى
محل دفن:پنهان است
تعداد احادیث و روایات باقیمانده درباره آن حضرت : حدود 2000 مورد

تعداد سخنان باقیمانده از حضرت فاطمه : حدود 130 مورد

تعداد اشعار باقیمانده از آن حضرت : حدود 29 قطعه . 

تعداد خطبه هاى باقیمانده از آن حضرت : 2 خطبه . 

سایر آثار علمى باقیمانده از آن حضرت : مصحف فاطمه علیهاالسلام که به خط همسر گرامش على علیه السلام نوشته شده و در نزد فرزندان آن حضرت بوده و هم اکنون در دست حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف مى باشد

یا ابوالفضل العباس (ع)

 حاج عباس حاج محمدعلی کشوان آل شیخ خادم قدیمی حرم حضرت ابوالفضل گفت‌وگوی در شب تاسوعای 1432 قمری انجام شد

خادم حرم قمر بنی‌هاشم (ع) می گفت:  خاطره‌ای از ابوالفضل (ع) را بگویم که دل شیعیان آن حضرت خوشحال شود. بنده از خادمان قدیمی زوار حرم ابوالفضل (ع) بوده‌ام که 35 سال کلیدهای حرم در دستم بود و معجزه‌های فراوانی از آقا دیده‌ام.
حاج عباس در ادامه بیان داشت: یک شب در حرم قمر بنی‌هاشم(ع) نشسته بودم که شب دوشنبه بود و ساعت 12 شب درب حرم را بستم و قصد عزیمت به منزل داشتم که در قسمت قبله یک ماشین شخصی از منطقه تکریت شهر صدام لعنتی وارد شد و دو نفر سنی از آن پیاده شدند، همراه با دو زن همراه بودند که گفتند، مریضی داریم و اگر امکان دارد، درب حرم را باز کنید، تا مریض را در آن قرار دهیم.
بعد از آن، دو مرد شماره تلفنی را در اختیارم گذاشتند و گفتند، اگر این بیمار فوت کرد، خبر بده و خود آنها به دیارشان برگشتند و به این ترتیب هر شب درب حرم را می‌بستیم و او را در اتاقکی قرار می‌دادیم و صبح که حرم باز می‌شد ، آن بیمار را کنار ضریح قرار می‌دادیم.
وی افزود: آنها سنی ‌مذهب بودند و در یکی از شب‌ها مادر و خاله این بیمار دختر که حدود 14 سال سن داشت، به قصد تجدید وضو از حرم بیرون می‌روند و بیمار در کنار ضریح تنها می‌ماند.
حاج عباس ادامه داد: در عراق رسم براین است وقتی بیماری را به حرم می‌آورند، اگر شفا پیدا نکرد، آن قدر می‌مانند تا شفا بگیرد که گاهی این زمان ماندگاری تا شش ماه طول می‌کشد و همراهان بیمار فقط در موارد ضروری مانند تجدید وضو و یا تهیه غذا از حرم خارج می‌شوند و در غیر این صورت در حرم می‌مانند.
خادم حرم قمر بنی‌هاشم (ع) گفت: شب هشتم از حضور این بیمار به همراه مادر و خاله‌اش بود که آنها برای تجدید وضو بیرون رفته بودند و من نیز مشغول خواندن نافله شب در قسمت بالاسر حرم ابوالفضل عباس (ع) بودم که ناگهان مادر و خاله آن دختر جیغ زدند و ابتدا فکر کردم، دختر به رحمت خدا رفته، اما آنها داد می‌زدند، دخترمان نیست.
شیخ عباس گفت: چون عده‌ای از افراد قبیله‌ای در عراق برای بدنامی قبیله دیگر دختری از آنها را می‌دزدند، تا برای آنها بدنامی و عار ایجاد کنند، فکر کردم چنین اتفاقی افتاده و نافله وَتر را رها کردم و گفتم دنبال این دختر بگردید. پس از جستجو دیدم در رواق جلوتر دختری با پیراهن و روسری قرمز از زمین بلند می‌شود و به خاطر ضعف دوباره می‌افتد، نزدیک او رفتم و گفتم با چه کسی به حرم آمده‌ای و چرا این همه ضعیف هستی، او به سختی سرش را برداشت و گفت، من کجا هستم، پدر و مادرم کجا هستند، خواب بودم که یک آقایی از ضریح بیرون آمد دست روی دست من گذاشت و تا چند دقیقه پیش کنارم بود و گفت اینجا بمان هم‌اکنون خادمان حرم پیش تو می‌آیند.
شیخ عباس گفت: با شنیدن این جملات فهمیدم معجزه‌ای رخ داده، بلافاصله آن دختر را به اتاقی در رواق حرم که پنجره‌اش به سوی صحن مطهر قرا دارد، منتقل کردم و این خبر را به استاندار، کلیددار و مرجع زمان آیت‌الله سیدمحمد ابراهیم قزوینی رساندم.
خادم حرم قمر بنی‌هاشم (ع) افزود: پس از آن مادر این دختر بسیار خوشحال شد و فرزندش را در بغل گرفت که او نیز گفت، مادرم بسیار گرسنه‌ام که مقداری شیرینی موجود در حرم را به او دادیم و سپس او را بر روی منبری برای شفایافتگان در نظر گرفته، قرار دادیم و مردم را خبر کردیم و مردم لباس‌های او را به قصد تبرک پاره می‌کردند که در این باره 25 روسری بر روی او انداختیم که مردم آن را برای تبرک می‌بردند.
شیخ عباس ادامه داد: وقتی با پدر و عمومی دختر تماس گرفتیم، آنها ابتدا فکر کردند، دختر مریض آنها فوت شده، اما وقتی شنیدند، شفا یافته با 50 نفر از اقوام آمدند و جشن و شادمانی برای آن دختر شفایافته گرفتند و 7 نفر شتر را در درب‌های حرم که بزرگترین شتر در درب قبله را نحر کردند.
وی افزود: پس از یک سال و نیم از این واقعه آن دختر به همراه پدر و مادر، عمو و فردی که می‌خواست همسرش شود، وارد حرم شدند و اعلام کردند خطبه عقد در صحن حرم ابوالفضل (ع) توسط حاج عباس جاری شود که مادر گفت، ما نذر کرده‌ایم اگر این دختر خوب شود، مهریه آن نذر ابوالفضل شود، اما چون خود دختر نذر نکرده بود، بلکه مادرش نذر کرده بود، مهریه به عروس تحویل شد و تنها خمس آن را به ما تحویل دادند.
خادم حرم قمر بنی‌هاشم (ع) ادامه داد: آن دختر شفایافته بعد از 2 سال دوباره به حرم آمد که این بار فرزندان دوقلویش به نام‌های «عباس» و «زینب» نیز همراهش بودند و اینها همه از کرامت آقا ابوالفضل عباس (ع) است که بیماری که در حال مرگ بود، را نجات داد و به زندگی برگرداند و به او این همه لطف کرد

باب الحوائج

لقب باب الحوائج، یکی از القاب و صفات مشهور حضرت ابا الفضل العباس (علیه السلام) در میان شیعیان است و می توان ادعا کرد این لقب برای آن بزرگوار، بی اساس نیست و آن حضرت برای حوائج مسلمانان و اهل ایمان، بابی از رحمت بی منتهای الهی جهت نجات از سختی های دنیا و آخرت می باشد.

از طرف دیگر، هنگامی که به سراغ کلام اهل بیت (علیهم السلام) در رابطه با حضرت ابوالفضل (علیه السلام) می رویم، شدت علاقه آن ها به ایشان کاملا مشهود است. امیرالمومنین (علیه السلام) در روز ولادت ابوالفضل (علیه السلام) دست های او را می بوسد و گریه می کند. آنگونه که روایات نقل می کنند، صدیقه ی طاهره (سلام الله علیها) در فردای قیامت در جواب پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) که می پرسد: "فاطمه! امروز برای شفاعت امت چه آورده ای؟" عرض می کند: "ای پدر! برای شفاعت امت، دو دست بریده ی فرزندم عباس بس است" و امام حسین (علیه السلام) نیز خطاب به برادر می فرماید: "جان من فدای تو باد."

هم چنین در این رابطه امام زین العابدین (علیه السلام) نیز می فرماید: خدا رحمت کند عباس را که زندگی برادرش (امام حسین(علیه السلام)) را بر زندگی خویش ترجیح داد و (در این راه) متحمل بلا شد و خود را فدای برادر نمود... برای عباس در نزد خداوند درجه ای است که همه ی شهدا در روز قیامت به آن غبطه می خورند.

اما به راستی چرا این گونه است و قمر بنی هاشم چگونه باب الحوائج گشته است؟ واقعا این علاقه ی وافر نسبت به یک فرد، آن هم از طرف بزرگترین اولیای الهی چگونه به دست آمده است؟

هنگامی که در فرازهای مختلف زندگی عباس (علیه السلام) دقت می کنیم، در می یابیم که آن حضرت مطیع همه جانبه اوامر الهی بود و قطعا مقام و منزلت رفیع آن حضرت نیز ریشه در همین اطاعت بدون حد و مرز ایشان از دین خدا دارد. این بنده ی صالح الهی در راه اطاعت از پروردگار خود تا آن جا پیش رفت که در روز عاشورا و در لحظات آخر زندگی خویش، هنگامی که دست راستش قطع گشته بود، می فرمود: به خدا قسم اگر دست راستم را قطع نمایید، من ابدا دست از حمایت دین خدا و حمایت از رسول و امام بر حق بر نمی دارم.

او در این راه به درجه ی رفیع شهادت رسید و از ارواح مطهره و مقربین درگاه الهی گشت. آری، یقینا چنین بنده صالحی محبوب خداوند و اولیاء الهی قرار می گیرد و حقیقتا شایسته است چنین کسی که در مقام رضا و تسلیم قدم بر می دارد، از مردم دستگیری کند و شفیع آن ها باشد و برای رفع حاجاتشان باب حوائج گردد. آری، عباس(علیه السلام)، آشکار کننده و جلوه­ ی صفت قاضی الحاجات پروردگار است.     

(برگرفته از کتاب " خصائص العباسیه" نوشته­ی آیت الله سید محمد ابراهیم کلباسی نجفی (با تلخیص)

تاسوعا

چون روز پنجشنبه نهم محرم الحرام رسید شمر ملعون با نامه ابن زیاد لعین در امر قتل امام علیه السلام به کربلا وارد شد و آن نامه را به ابن سعد نمود، چون آن پلید از مضمون نامه آگه گردید خطاب کرد به شمر و گفت مالک وَیْلَکَ خداوند ترا از آبادانیها دور افکند و زشت کند چیزی را که تو آورده‌ای، سوگند با خدای چنان گمان می‌کنم که تو بازداشتی ابن زیاد را از آنچه من بدو نوشتم و فاسد کردی امری را که اصلاح آن را امید می‌داشتم والله حسین آنکس نیست که تسلیم شود و دست بیعت به یزید دهد چه جان پدرش علی مرتضی در پهلوهای او جا دارد، شمر گفت اکنون با امر امیر چه خواهی کرد؟ یا فرمان او بپذیر و با دشمن او طریق مبارزت گیر و اگرنه دست از عمل بازدار و امر لشکر را با من گذار، عمر سعد گفت لا وَلا کَرامَهَ لَکَ من اینکار را انجام خواهم داد تو همچنان سرهنگ پیادگان باش و من امیر لشکرم، این بگفت و در تهیه قتال با جناب سیدالشهداء علیه السلام شد.

شمر چون دید که ابن سعد مهیای قتال است به نزدیک لشکر امام علیه السلام آمد و بانگ زد که کجایند فرزندان خواهر من عبدالله و جعفر و عثمان و عباس چه آنکه مادر این چهار برادر ام البنین از قبیله بنی کلاب بود که شمر ملعون نیز از این قبیله بوده جناب امام حسین علیه السلام بانگ او را شنید برادران خود را امر فرمود که جواب او را دهید اگرچه فاسق است لکن با شما قرابت و خویشی دارد، پس آن سعادتمندان با آن شقی گفتد چه بود کارت؟ گفت ای فرزندان خواهر من شماها در امانید با برادر خود حسین رزم ندهید از دور برادر خود کناره گیرید و سر در طاعت امیرالمؤمنین یزید (ملعون) درآورید.

جناب عباس بن علی علیه السلام بانگ بر او زد که بریده باد دستهای تو و لعنت باد بر امانی که تو از برای ما آوردی، ای دشمن خدا امر می‌کنی ما را که دست از برادر و مولای خود حسین بن فاطمه علیه السلام برداریم و سر در طاعت ملعونان و فرزندان ملاعینان درآوریم آیا ما را امان می‌دهی و از برای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله امان نیست؟ شمر از شنیدن این کلمات خشمناک شد و به لشکرگاه خویش بازگشت.

پس ابن سعد لشکر خویش را بانگ زد که یا خلیل الله ارکبی و بالجّنه ابشری ای لشکرهای خدا سوار شوید و مستبشر بهشت باشید، پس جنود نامسعود او سوار گشته و رو به اصحاب حضرت سیدالشهداء علیه السلام آوردند در حالی که حضرت سیدالشهداء علیه السلام در پیش خیمه شمشیر خود را برگرفته بود و سر به زانوی اندوه گذاشته و به خواب رفته بود و این واقعه در عصر روز نهم محرم الحرام بود.

شیخ کلینی از حضرت صادق علیه السلام روایت فرموده که آن جناب فرمود روز تاسوعا روزی بود که امام حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه اهل شام بر قتال آن حضرت اجتماع کردند، و ابن مرجانه و عمر سعد خوشحال شدند به سبب کثرت سپاه و بسیاری لشکر که برای آنها جمع شده بودند و حضرت امام حسین علیه السلام و اصحاب او را ضعیف شمردند و یقین کردند که یاوری از برای آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را مدد نخواهند کرد، پس فرمود پدرم فدای آن ضعیف و غریب.

و بالجمله چون جناب زینب سلام الله علیها صدای ضجه و خروش لشکر را شنید نزد برادر دوید و عرض کرد برادر مگر صداهای لشکر را نمی‌شنوید که نزدیک شده‌اند، پس حضرت سر از زانو برداشت و خواهر را فرمود که ای خواهر اکنون رسول خدا (ص) را در خواب دیدم که به من فرمود تو به سوی ما خواهی آمد، چون حضرت زینب سلام الله علیها این خبر وحشت اثر را شنید طپانچه بر صورت زد و صدا را به واویلا بلند کرد، حضرت فرمود که ای خواهر ویل و عذاب از برای تو نیست ساکت باش خدا ترا رحمت کند. پس جناب عباس علیه السلام به خدمت آن حضرت آمد و عرض کرد برادر لشکر روی به شما آورده حضرت برخاست و فرمود ای برادر عباس سوار شو جانم فدای تو باد و برو ایشان را ملاقات کن و بپرس چه شده که ایشان رو به من آورده‌اند. جناب عباس علیه السلام با بیست سوار که از جمله زهیر و حبیب بودند به سوی ایشان شتافت و از ایشان پرسید که غرض شما از این حرکت و غوغا چیست؟ گفتند از امیر حکم آمده که بر شما عرض کنیم که در تحت فرمان او در آئید و اطاعت او را لازم دانید و اگرنه با شما قتال و مبارزت کنیم، جناب عباس علیه السلام فرمود پس تعجیل مکنید تا من برگردم و کلام شما را با برادرم عرضه دارم. ایشان توقف نمودند جناب عباس (ع) به سرعت تمام به سوی آن امام انام شتافت و خبر آن لشکر را بر آن جناب عرضه داشت. حضرت فرمود به سوی ایشان برگرد و از ایشان مهلتی بخواه که امشب را صبر کنند و کارزار به فردا اندازند که امشب قدری نماز و دعا و استغفار کنم چه خدا می‌داند که من دوست می‌دارم نماز و تلاوت قرآن و کثرت دعا و استغفار را، و از آن سوی اصحاب عباس در مقابل آن لشکر توقف نموده بودند و ایشان را موعظه می‌نمودند تا جناب عباس (ع) برگشت و از ایشان آن شب را مهلت طلبید.

سید فرموده که ابن سعد خواست مضایقه کند عمرو بن الحجاج الزبیدی گفت به خدا قسم اگر ایشان از اهل ترک و دیلم بودند و از ما چنین امری را خواهش می‌نمودند ما اجابت می‌کردیم ایشان را، تا چه رسد به اهل بیت (صلی الله علیه و آله).

و در روایت طبری است که قیس بن اشعث گفت اجابت کن خواهش ایشان را و مهلتشان ده لکن به جان خودم قسم است که این جماعت فردا صبح با تو مقاتله خواهند کرد و بیعت نخواهند نمود. عمر سعد گفت به خدا قسم اگر این بدانم امر ایشان را به فردا نخواهم افکند پس آن منافقان آن شب را مهلت دادند، و عمر سعد رسولی در خدمت جناب عباس (ع) روان کرد و پیام داد برای آن حضرت که یک امشب را به شما مهلت دادیم بامدادان اگر سر به فرمان درآورید شما را به نزد پسر زیاد کوچ خواهیم داد و اگر نه دست از شما برنخواهیم داشت و فیصل امر را بر ذمت شمشیر خواهیم گذاشت، این هنگام دو لشکر به آرامگاه خود باز شدند

برگرفته از کتاب منتهی الامال، تألیف حاج شیخ عباس قمی

معجزه حضرت ابوالفضل ع

این معجزه را تقدیم میکنم به همه کسانی که عشق به وفادار ترین مرد عالم دارند و امیدوارم با خلوص دل در این ایام عزیز از صاحب کرامت از عمق وجودتان نیازتان را صادقانه طلب کنید و او را صدا بزنید و جواب را از اعماق وجودتان حس و دریافت کنید زیرا هر کاری بر مبنای نیت و عقیده انجام میگیرد : 

جناب حجه الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ حسین اثنی عشری، مروج و حامی مکتب اهل بیت عصمت  طهارت علیهم السلام طی نامه‌ای از تهران، عاصمة تشیع، نوشته‌اند: 6 صبح روز هشتم محرم الحرام سال 1415 هـ، بعد از خواندن روضه در منزلی... که در خیابان دولت تهران بود(منزل جناب آقای میلانی، هنگامی که به طرف ابتدای خیابان می‌رفتم آقا و خانم جوانی گریه کنان نزد من آمدند و از من خواستند که برای خواندن روضه به مجلسی که روز نهم (تاسوعا) دارند بروم. آنان گفتند که ما جزو اقلیتهای دینی هستیم و از گروه ارامنه می‌باشیم.از ایشان سؤال کردم که شما به چه علت تصمیم به برگزاری چنین مجلسی گرفته‌اید؟ گفتند: ما پسری داریم که پنج سال دارد. مدتی بود که وی مبتلا به بیماری خونی شده بود. معالجات فراوانی برای او انجام شد ولی نتیجه‌ای نگرفتیم. چندی پیش اطبا به ما گفتند که این مرض خوب شدنی نیست، و ما را کاملا از بهبودی وی ناامید کردند.چند روز قبل، با همسایه منزلمان که مسلمان است در این موضوع صحبت می‌کردیم. او گفت: امروز روز اول محرم است. شما نذر کنید که اگر فرزندتان شفا گرفت یک جلس روضة حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام با سفرة اطعام بگیرید، اگر تا تاسوعای امسال حاجتتان را گرفتید همین امسال،‌وگرنه سال آینده نذرتان را ادا کنید. صبح روز پنجم محرم بود که دیدم فرزندم بعد از بیدار شدن از خواب نشاط و هیجان خاصی دارد از او سؤال کردم که چه شده؟ گفت: نزدیک صبح بود که خواب آقایی (سیدی) را دیدم. پرسیدم اسم شما چیست؟ شخص دیگری گفت که این آقا قمر بنی هاشم(علیه السلام) هستند. (البته خواب طولانی بود که در آنجا مجال نبود که همه‌اش را بشنوم)‌ و من الان احساس می‌کنم که شفا گرفته‌ام و حالم کاملا خوب است. ظاهر او هم به نظر ما تغییر کرده بود و حالات سابق را نداشت. لذا ما همان روز او را جهت انجام آزمایشات به بیمارستان بردیم. جواب آزمایشات تماما سالم بود، برای اطمینان به بیمارستان دیگری نیز مراجعه کردیم جواب آنها هم همان بود، پس از مراجعه به دکتر معالج و نشان دادن جواب آزمایشات با حالت تعجب به ما گفت که این غیر از معجزه چیز دیگری نمی‌تواند باشد.

حال تصمیم به ادای نذر گرفته‌ایم. ضمنا همان همسایه به من گفت که چون تو ارمنی هستی و مسلمانان ممکن است در مجلستان شرکت نکنند و از طعام شما نخورند. لذا شما وسائل پذیرائی را فراهم کن و به منزل ما بیاور، ما آنها را آماده می‌کنیم و مجلس را هم در منزل ما بگیرد. و باز به من گفت که برای خواندن روضه هم خودت شخصی را دعوت کن. پرسیدم از کجا؟ گفت به درب حسینیه‌ها یا مساجد برو آنجا شخصی را پیدا خواهی کرد.

ما هم بعد از مراجعه به دو یا سه حسینیه یا مسجد، به شما برخوردیم؛ لذا اگر ممکن است فردا به مجلس ما تشریف بیاورید و روضة حضرت ابوالفضل را بخوانید. من نیز قبول کردم و فردای آن روز ، که روز تاسوعا بود، به منزلی که در حدود دو راهی قلهک بود رفتم و بحمدلله مجلس برقرار شد. 

بعد از مجلس، خانم صاحب خانه که همسایه آن خانم ارمنی بود به من گفت که در این مجلس حدود ده زن ارمنی حضور دارند که به قصد شرکت در مجلس روضة حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام آمده‌اند. اللهم ارزقنا زیارته و شفاعته.

مراسم بعد از خطبه غدیر خم :

 بیعت مردان

با پایان یافتن خطابه،مردم به سوى پیامبر(ص)و امیر المؤمنین(ع)هجوم آوردند،و با ایشان به عنوان بیعت دست مى‏دادند و تبریک و تهنیت مى‏گفتند.

پیامبر(ص)دستور دادند تا دو خیمه بر پا شود.در یکى خود جلوس فرمودند و به امیر المؤمنین (ع)دستور دادند تا در خیمه دیگر جلوس فرماید.مردم دسته دسته در خیمه پیامبر(ص)حضور مى‏یافتند و پس از بیعت و تبریک به خیمه امیر المؤمنین(ع)مى‏آمدند و به عنوان امام و خلیفه بعد از پیامبرشان با حضرتش بیعت مى‏کردند و با لقب«امیر المؤمنین»بر آنحضرت سلام مى‏کردند،و این مقام والا را تبریک و تهنیت مى‏گفتند.برنامه بیعت و تهنیت تا سه روز ادامه داشت و حضرت این مدت را در غدیر اقامت داشتند.

مسئله جالب در این بیعت آن بود که کسانى که در غدیر پیش از همه با امیر المؤمنین بیعت نمودند و خود را از دیگران جلو انداختند که زودتر از همه بیعت خود را شکستند و پیمان خود را زیر پا گذاشتند.

جالب اینکه عمر بعد از بیعت، این کلمات را بر زبان مى‏راند:«افتخار برایت باد،گوارایت باد،اى پسر ابى طالب!خوشا بحالت اى ابا الحسن،اکنون مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمنى شده‏اى»!

بیعت زنان
از طرف دیگر،پیامبر (ص)دستور دادند تا ظرف آبى آورده و پرده‏اى بر روى آن زدند.امیر المؤمنین(ع)دست خود را در ظرف آب نهاده و زنان در سوى دیگر پرده با قرار دادن دست خود در ظرف آب،با آنحضرت بیعت کردند.

یاد آورى مى‏شود که حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا علیها السلام در غدیر حضور داشتند،و کلیه همسران پیامبر(ص)نیز در آن مراسم حاضر بودند.

عید غدیر خم

«غدیر» در زبان عربی به معنی گودال و «خم» نام محلی نزدیک منطقة «جحفه» است. که در آن روزگار چشمه‌ای روان و درختانی کهنسال داشت. به دلیل موقعیت سوق الجیشی «غدیر خم» حاجیان شهرها و سرزمین‌های مختلف عربستان پس از انجام مناسک حج و هنگام بازگشت به شهر و دیارشان در این منطقه از هم جدا می شدند. آنچه نام این محل را در تاریخ اسلام مهم و به یادماندنی کرده است به سال دهم هجری و تصمیم  پیامبر اسلام (ص) برای زیارت خانه خدا و به جا آوردن مراسم حج و اعلام ایشان مبنی بر اینکه امسال آخرین حج ایشان خواهد بود، برمی‌گردد. لذا مردم شهرها و مناطق مختلف عربستان به وسیله قاصدانی از این امر مطلع شدند.
در پی این فراخوان پیامبر اسلام(ص) با اجتماع عظیمی از مردم، مدینه را به قصد مکه ترک فرمودند. اجتماع باشکوهی از مسلمانان آن سال در مراسم حج شرکت کردند؛ که آن سال حجه الوداع پیامبر(ص) بود. پس از پایان مراسم حج پیامبر(ص) دستور دادند که حجاج باید حرکت کنند تا در غدیر خم حاضر باشند. همچنین پیامبر به 12 هزار نفر از حجاج یمن – که مسیرشان متفاوت بود – دستور دادند همراه حجاج به غدیر خم بیایند. در مسیر بازگشت حجاج، جبرئیل بر پیامبر وارد و این آیه را نازل کرد: «هان! ای پیامبر! آنچه را که از سوی پروردگارت به تو نازل شده است تبلیغ کن و اگر چنان نکنی پیام رسالت را انجام نداده ای و خداوند تو را از مردم حفظ می فرماید.» ( سوره مائده، آیه 67 )
در پی ابلاغ این دستور پیامبر دستور توقف کاروان حجاج را در منطقه غدیر خم دادند و امر فرمودند کسانی که جلوتر هستند بازگردند و کسانی که عقب مانده اند به اجتماع حجاج در غدیر خم برسند. اجتماعی که تعداد آن را بین نود تا صد و بیست هزار نفر ذکر کرده‌اند. پیامبر اسلام (ص) در آن روز گرم سوزان بر بالای منبری از جهاز شتران در حالی که حضرت علی (ع) در کنار ایشان قرار داشت خطبه ای ایراد فرمودند. پیامبر(ص) در این خطبه با ستایش و حمد خدا شروع و حدیث ثقلین را بیان فرمودند سپس در حالی که دست حضرت علی (ع) را بلند نمودند تا همه مردم ایشان را درکنار رسول خدا مشاهده نمایند، از مردم پرسیدند: «ای مردم آیا من از خود شما بر شما اولی و مقدم‌ نیستم؟» مردم پاسخ دادند: «بله ای رسول خدا.» حضرت در ادامه فرمودند: « خداوند ولی من است و من ولی مؤمنین هستم و من نسبت به آنان از خودشان اولی و مقدم می باشم.» آنگاه فرمودند: «پس هر کس که من مولای او هستم علی مولای اوست.» سه بار این جمله را بیان کردند و فرمودند: « خداوندا، دوست بدار و سرپرستی کن، هر کسی که علی را دوست و سرپرست خود بداند و دشمن بدار هر کسی که او را دشمن دارد و یاری نما هر کسی که او را یاری می نماید و به حال خود رها کن، هر کس که او را وا می گذارد.» پس خطاب به حجاج فرمودند: «ای مردم حاضرین به غایبین این پیام را برسانند.» هنوز اجتماع متفرق نشده بود که بار دیگر جبرئیل بر پیامبر وارد و این آیه را نازل کرد: «امروز دین شما را به کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و دین اسلام را بر شما پسندیدم.» ( سوره مائده، آیه 3 )
سپس پیامبر دستور داد که مردم با حضرت علی (ع) بیعت کنند. مردم دسته دسته به خیمه پیامبر(ص) که حضرت علی (ع)  در آن بود وارد و با حضرت علی(ع) بیعت کردند و به ایشان تبریک می‌گفتند. ابوبکر، عمر، طلحه و زبیر جزو اولین بیعت کنندگان بودند و عمر، خطاب به حضرت علی (ع) گفت: «بر تو گوارا باد ای پسر ابی طالب، تو مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان گشتی.» مراسم بیعت با حضرت علی (ع) سه روز به طول انجامید. حسان بن ثابت انصاری در آن روز دربارة این انتخاب و امامت و جانشینی حضرت علی (ع) ابیاتی را سرود.
حدیث غدیر توسط 110 تن از صحابه مثل ابوبکر، عمر، عثمان، عمار یاسر، ام سلمه، ابوهریره، سلمان، زبیر، زیدبن ارقم، ابوذر، عباس بن عبدالمطلب، جابر عبدالله انصاری و 83 تن از تابعین مثل سعید بن جبیر و عمربن عبدالعزیز نقل شده است. پس از تابعین نیز 360 تن از محدثان، حدیث غدیررا در آثار خویش نقل نموده اند که سه تن از آنان صاحبان «صحاح سته» ( ششگانه ) هستند.
علمای شیعه همگی غدیر را حدیثی متواتر دانسته اند. مورخی مثل یعقوبی که اولین کتاب تاریخ عمومی را در جهان اسلام نوشته نیز واقعه غدیر را ذکر کرده است. همچنین مورخانی مثل محمد بن جریر طبری، ابن اثیر، سیوطی، شهرستانی، ابونعیم اصفهانی این واقعه را بیان کرده اند و حتی برخی از آنان کتاب های مستقل در باب غدیر تألیف کرده‌اند مثل «الولایه فی طرق حدیث الغدیر»  اثر محمد بن جریر طبری.
عید غدیر خم بزرگترین عید در نزد ائمه (ع) و شیعیان آنان بوده است و در طول تاریخ همواره آن را گرامی داشته‌اند.
«در کتاب ثوب الاعمال شیخ صدوق باسندش به حسن بن راشد آمده که گفته است: به امام صادق (ع) گفتم: آیا برای مؤمنان عید دیگری جز جمعه و فطر و قربان وجود دارد؟ فرمودند: آری. روزی و عیدی که از همه بزرگتر است و آن روزی است که امیر المؤمنین علی (ع) را بر پا داشتند و رسول خدا (ص) پیمان ولایت او را بر عهده زن و مرد مسلمان در محل غدیر خم نهاد، پرسیدم کدام روز هفته بوده است؟ فرمودند: روز در سال ها تغییر می کند، آن روز، روز هجدهم ذی الحجه است....»

 


منابع:
1- قرآن
2- دایره المعارف تشیع، جلد ششم، تهران: نشر شهید محبی، 1376.
3- دشتی، محمد، جایگاه غدیر، قم: مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین (ع)، 1380. 
4- دوانی،علی، غدیر خم: حدیث ولایت، تهران: نشر مطهر، 1383.
5- رضوانی، علی اصغر، غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، قم: مسجد مقدس صاحب الزمان ( جمکران )، 1384.

عید قربان چیست؟

عید قربان ریشه در دوران قبل از تاریخ بشر دارد. انسان اولیه که از فهم طبیعت عاجز است، برای به دست اوردن ترحم خدایان دست به قربانی کردن حیوانات و انسان ها میزند. این رسم نزد همه ملل و ادیان به اسامی مختلف موجود بوده است. این سنت طولانی بشری در اسلام نیز پذیرفته شده است.

در روایات مختلف دینی آمده است که ابراهیم در سن بالا دارای فرزندی شد که او را اسماعیل نام نهاد و برایش بسیار عزیز و گرامی بود. اما مدتها بعد، هنگامی که اسماعیل به سنین نوجوانی رسیده بود، فرمان الهی چندین بار در خواب به ابراهیم نازل شد و بدون ذکر هیچ دلیلی به او دستور داده شد تا اسماعیل را قربانی کند.

او پس از کشمکشهای فراوان درونی، در نهایت با موافقت خالصانه فرزندش، به محل مورد نظر میروند و ابراهیم آماده سر بریدن فرزند محبوب خود می‌شود. اما به هنگام انجام قربانی اسماعیل خداوند که او را سربلند در امتحان می‌‌یابد، گوسفندی را برای انجام ذبح به نزد ابراهیم می‌‌فرستد.

این ایثار و عشق پیامبر به انجام فرمان خدا، فریضه‌ای برای حجاج می‌‌گردد تا در این روز قربانی کنند و از این طریق برای یتیمان و تهیدستان خوراکی فراهم سازند. دراین روز همچنین مستحب است که نماز عید قربان برپا گردد. نماز عید قربان باید در فاصله زمانی طلوع آفتاب روز عید تا ظهر خوانده شود و شامل دو رکعت است.

عرفات و عرفه

عرفات نام صحرایی است وسیع و هموار، در دامنه کوهی به نام "جبل الرحمه" که در جنوب شرقی مکه قرار دارد.

طول تقریبی این صحرا دوازده کیلومتر و عرض آن 5/6 کیلومتر است. عرفات در 21 کیلومتری مکه واقع شده و بخش عمده آن از حرم خارج است.

برخی آن را جمع "عرفه" و به معنی کوه و بلندی ذکر کرده اند، بعضی نیز آن را از عرفان، شناخت و معرفت دانسته و برای چنین نامگذاری نیز ریشه های تاریخی قائل شده اند. از جمله آن که حضرت آم و حوا پس از هبوط به زمین و بعد از جدایی طولانی در این صحرا به یکدیگر رسیده و با هم آشنا شده اند.

عده ای نیز گفته اند عرفات ( به معنای آشنایی ) به آن علت است که حضرت ابراهیم (ع) در اینجا توسط جبرئیل با مناسک خود آشنا و به آنها عارف شد. 

وقوف در عرفات نه تنها یکی از ارکان اصلی مناسک حج است و حج بدون عرفه حج نیست، بلکه این وقوف دارای فضایل بسیار ارزشمندی است.

تمام زائران خانه خدا روز نهم ذی الحجه به این سرزمین مقدس آمده و در آن وقوف می کنند.

در منابع تاریخی آمده است محل وقوف رسول خدا (ص) همان محل وقوف حضرت ابراهیم بوده است. قبیله قریش در دوران جاهلی و آغاز اسلام در عرفات وقوف نمی کردند، زیرا معتقد بودند اهل حرم هستند و باید برخلاف سایر مردم در داخل حرم وقوف یابند، ولی خداوند دستور داد که همه باید در عرفات وقوف پیدا کنند 

ارزشها و دستاوردهای وقوف آگاهانه در عرفات
عرفه روز شناخت و آگاهی است از جمله روز شناخت خدا و صفات الهی

شناخت خود یا خودشناسی

شناخت جهان

شناخت آخرت

شناخت پیامبران

خودسازی با صفات الهی

پرورش نفس با کمالات الهی

 توبه و بازگشت به خدای مهربان

عرفه

تا غروب آفتاب دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشک می‌ریخت ... تا بالاخره بخشیده شد... نهم ذیحجه  روز عرفه است. خداوند متعال در این روز به سه مکان و سه گروه از انسانها، توجه ویژه دارد: 

 1 . کربلا و زائران امام حسین (ع). 

 2. صحرای عرفات (در نزدیکی مکه) و حجاج بیت الله. 

 3 . هر جا از دنیا که دستی به سوی او بلند شود و دلی بشکند.  

چرا «عرفه»؟ ـ آنگاه که جبرئیل (ع) مناسک حج را به حضرت ابراهیم (ع) می‌آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت : «عرفت؟» یعنی «یاد گرفتی؟» و او پاسخ داد آری. لذا به این نام خوانده شد. ـ وجه دیگر اینکه مردم از این جایگاه و در این سرزمین به گناه خود اعتراف می‌کنند. ـ بعضی دیگر هم آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد ؛ چرا که یکی از معانی «عرف» صبر و شکیبایی و تحمل است.  

نگاهی به تولد و دوران امامت

شهادت حضرت ابی جعفر، را به محضر حضرت بقیه الله الاعظم (علیه السلام) و عموم شیعیان و محبین حضرتش تسلیت عرض می کنم، آن حضرت در سال 57 هـ ق در مدینة النبی به دنیا آمدند و حدود 39 سال همراه پدر بزرگوارشان امام العارفین و زین العابدین علی بن حسین (علیهما السلام) بودند، حضرت امام سجاد(ع) در سال 94 هجری قمری به شهادت رسیدند و از آن تاریخ به بعد امامت به امام باقر (علیه السلام) رسیده و حدود 18 سال سکان امامت و هدایت را بر عهده داشتند و در سال 114 هجری  قمری به شهادت رسیدند و در آن هنگام عمر شریف ایشان 57 سال بود.

هر یک از امامان معصوم(ع) دارای خصلت‌ها و ویژگی‌های خاصی بودند که در آن صفت جلوه گر شدند؛ البته معنی این جمله این نیست که دیگر امامان معصوم(ع) آن ویژگی‌ها را ندارند، بلکه به اعتقاد ما که برگرفته از قرآن و روایات و زیارات و تاریخ است، همه امامان معصوم(ع) جامع جمیع فضائل و کمالات می باشند و جمیع علوم انبیاء و علم اولین و آخرین را داشته‌اند، همه آنها کاظم بودند ؛ صادق و حلیم بودند و .... لکن به اقتضای زمان و مقتضیات روزگار شان تجلیات و ظهور و بروز ویژه ای داشتند.

غدیر کجاست؟

غدیر خم نام ناحیه‌ای میان مکه و مدینه است که پیامبر اسلام در حجةالوداع علی (ع) را «ولی» پس از خود اعلام کرد. ۱۸ ذی‌الحجه، سال‌روز این واقعه میان شیعیان به عید غدیر خم شهرت دارد.

محمد(ص) پیامبر اسلام در بازگشت از آخرین حج خود همه مسلمانانی که در حج شرکت داشتند را در غدیر خم جمع کرد و در آنجا علی بن ابی‌طالب را به‌عنوان وصی و برادر و جانشین خود از جانب الله معرفی کرد. عبارت معروف «هر آن‌کس که من مولای او هستم، پس علی مولای اوست» قسمتی از خطابه بلند غدیر (که مورد تأیید شیعیان و اهل تسنن است) می‌باشد 

دوستان عزیز که دوست دارند در مورد ائمه اطهار بیشتر بدانند روی گزینه آرشیو موضوعی سمت راست وبلاگ  گزینه ((ائمه معصومین)) را کلیک کنند تا تمام موارد یکجا نمایش داد شود

امام هادی (ع) در یک نگاه

زندگى ابو الحسن على الهادى ابن محمد الجواد ابن على الرضا ابن موسى الکاظم ابن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن على زین العابدین بن الحسین بن على بن ابى طالب علیهم السلام.

شیخ در مصباح مى‏نویسد: روایت‏شده است که حضرت ابو الحسن على بن محمد عسکرى (ع) در روز 27 ذى حجه به دنیا آمد. سپس وى مى‏گوید: ابن عیاش گفته است: میلاد ابو الحسن ثالث روز دوم رجب بوده است. همچنین وى تولد آن حضرت را روز پنجم هم ذکر کرده است. شیخ گوید: ابراهیم بن هاشم قمى گفته است: ابو الحسن عسکرى (ع) در روز سه شنبه سیزدهم رجب از سال 214 هجرى دیده به دنیا گشود».

کلینى در کافى نویسد: آن حضرت در نیمه ذى حجه از سال 212 به دنیا آمد. البته برخى نیز روایت کرده‏اند که تولد آن حضرت در ماه رجب و در سال 214 بوده است. در کشف الغمة نیز گفته شده است که آن حضرت در روز جمعه پا به دنیا گذارد.

شیخ مفید گوید: «محل تولد آن حضرت در صریا، یکى از قراى مدینه بود».

نگارنده: در بسیارى از نسخ جاى ولادت آن حضرت را همین قریه و با همین املا نوشته‏اند و در برخى از نسخ ضبط آن به صورت‏«صربا» بوده است. البته نام چنین محلى نه در معجم البلدان و نه در هیچ یک از کتب لغت ذکر نشده است. تنها ابن شهر آشوب در مناقب، در بخش الجلاء و الشفاء، گفته است: صریا قریه‏اى است که موسى بن جعفر آن را به فاصله سه میلى از شهر مدینه بنا کرده است.

امام هادى (ع) به قولى در بیست و پنجم جمادى الاخره و به قول دیگر، در سوم رجب و به دیگر قول در روز دوشنبه بیست و هفتم جمادى الاخره در نیمه روز و در سال 254 هجرى، در شهر سامراء دیده از جهان فروبست. آن حضرت در روزگار خلافت معتز وفات یافت و بنابراین، عمر آن حضرت اندکى کمتر از چهل سال یا 41 سال و شش و یا هفت ماه بوده است. از این مدت، شش سال و پنج ماه با پدرش و 33 سال و چند ماه، به قولى نه ماه، پس از وى زیسته که این مدت را دوران امامت و خلافت آن حضرت محسوب کرده‏اند. آن امام (ع) دنباله خلافت معتصم و سپس خلافت واثق ، متوکل ، منتصر ، مستعین و معتز را درک کرد و در پایان حکومت معتمد، به شهادت رسید.

مدت اقامت آن حضرت در سر من راى، بیست ‏سال و چند ماه بود و پس از وفات، در خانه‏اش واقع در سر من راى به خاک سپرده شد.


مادر آن حضرت
مادر آن حضرت کنیزى بود به نام سمانه مغربیه. و در مناقب است که مادرش معروف به سیده ام الفضل بود.


کنیه آن حضرت
کنیه وى ابو الحسن بود. برخى نیز وى را ابو الحسن ثالث مى‏خواندند.


لقب آن حضرت
ابن طلحه گوید: القاب آن حضرت عبارت بودند از: ناصح، متوکل، فتاح، نقى، مرتضى و مشهورترین القاب وى متوکل بود. اما آن حضرت این لقب را مخفى مى‏کرد و به اصحابش مى‏فرمود از یاد کردن وى با این لقب بپرهیزند. زیرا متوکل، لقب خلیفه عباسى بود.

نگارنده: همچنین آن حضرت به دو لقب هادى و نقى نیز شهرت داشت.

در مناقب در این باره آمده است: القاب آن حضرت عبارت بودند از: نجیب، مرتضى، هادى، نقى، عالم، فقیه، امین، مؤتمن، طیب و عسکرى. وى معروف به عسکرى بود و خود و فرزند بزرگوارش به عسکریین معروفیت دارند. شیخ صدوق در علل الشرایع و معانى الاخبار گوید: از استادان خود رضى الله عنهم، شنیدم که مى‏گفتند: محله‏اى که على بن محمد و حسن بن على علیهما السلام در آن در سر من راى ساکن بودند، عسکر نامیده مى‏شد از این رو به هر یک از این دو امام عسکرى گفته مى‏شود».

در نساب سمعانى است که عسکرى منسوب به عسکر در سر من راى است. سر من راى را معتصم بنا نهاد. بدین ترتیب که چون شمار سپاهیانش بسیار شد و بغداد براى آنها تنگ بود و مردم مورد آزار و اذیت قرار مى‏گرفتند، همراه با سپاهیانش بدین موضع نقل مکان کرد و در آنجا کاخى زیبا ساخت و آن را سر من راى نامید که بدان سامرة و سامرا گفته مى‏شود. و از آنجا که پادگان نظامى معتصم در این شهر جاى گیر شد، آن را عسکر نیز مى‏خوانند. تاریخ این واقعه در سال 221 هجرى بوده است.

گفته سمعانى حاکى از آن است که عسکر نامى بوده که بر تمام سامرا اطلاق مى‏شده است.


فرزندان آن حضرت
آن حضرت چهار پسر به نامهاى: ابو محمد حسن، حسین، محمد و جعفر داشت. از این میان حسن (ع) پس از وى به امامت رسید و حسین و محمد در زمان حیات آن امام از دنیا رفتند و جعفر نیز همان کسى است که بعد از وفات برادرش، امام عسکرى (ع) ، ادعاى امامت کرد و به جعفر کذاب شهرت یافت. همچنین یک دختر از آن حضرت بر جاى ماند که نامش عایشه یا علیه بود.


کتاب: سیره معصومان، ج 5، ص 233 - نویسنده: سید محسن امین - ترجمه: على حجتى کرمانى

سالروز شهادت حضرت امام هادی (ع) تسلیت باد

حضرت زهرا (س) به عنوان اعتراض به آنان که به او ظلم کردند به همسرش علی (ع) وصیت نمود که:"مرا شب غسل بده وشب کفن کن وشب نماز بر من بخوان وشبانه مرا بخاک بسپار«ولا تعلم احداً» این امور را خصوصی و مخفیانه انجام بده وبه هیچ کس اطلاع نده."

از این رو نقل شده:"جمعیت بسیاری از مرد وزن مدینه به درب خانه علی آمدند ودر انتظار تشییع جنازه حضرت زهرا(س) بودند در این وقت ابوذر از جانب امام علی (ع) بیرون آمد و به مردم گفت پراکنده شوید،تشییع ونماز بر جنازه حضرت زهرا(س)امروز به تأخیر افتاد."

مردم همه رفتند وقتی که شب فرا رسید آخرهای شب علی(ع)جنازه دختر رسول خدا(ص) را غسل داد وکفن نمود هنگام حرکت دادن جنازه حضرت زهرا(س)که در اواخر شب در تاریکی صورت گرفت تنها چند نفرحضور داشتند که عبارت بودند از:حسن وحسین(ع)،عقیل،زبیر سلمان،ابوذر،مقداد،عمار،وچند نفر ازخواص بنی هاشم ودر روایتی آمد حضرت علی(ع)فرمود:" زمین به خاطر هفت نفرآفریده شد:(یعنی این هفت  نفر درعصر خود کاملترین افراد بودندوبقای زمین وبرکاتش درآن عصر به خاطر وجود پربرکت اینها بود،آنگاه این هفت نفر را برشمرد:1- ابوذر 2- سلمان 3- مقداد 4- عمار 5-حذیفه 6- عبدالله بن مسعود ،آنگاه علی خود را به عنوان هفتمین نفر نام برد وفرمود :

" ومن امام آنها هستم و آنان همانها هستند که در نماز بر جنازه ی فاطمه حضور داشتند. "  

   

کار فقط برای رضای خدا انجام بدهید

حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام، از پدران بزرگوارش علیهم السّلام روایت کرده است که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: در روز قیامت فرمان مى‏رسد که مردانى را به جانب آتش برند، و خداوند به مالک دوزخ دستور مى‏دهد تا به آتش (دوزخ) بگوید: پاى آنان را مسوز چرا که در دنیا (پیاده) به مساجد رفته‏اند؛ و چهره آنان را (به آتش) مسوزان زیرا (در دنیا) به هنگام دعا صورت خود را به جانب آسمان بلند کرده‏اند؛ و زبانشان را (نیز به آتش) مسوز چون در دنیا قرآن را تلاوت کرده‏اند؛ (پس از این فرمانها) فرشته نگهبان آتش (از روى شگفتى) به آنان مى‏گوید: اى بینوایان! (مگر در دنیا) چه کرده‏اید که آتش دوزخ بر شما مقرر شده است؟! مى‏گویند: ما براى غیر خدا کار مى‏کردیم (و در عبادتهاى خود خشنودى خلق را طلب مى‏کردیم) پس گفته مى‏شود: ثواب خود را از آن که براى او کار کردید بگیرید. 

 

پاداش نیکى‏ها و کیفر گناهان، ص:567

اداب زندگی

حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمود: هیچ گاه فاطمه از من نرنجید و او نیز هرگز مرا نرنجاند... در هیچ امری قدمی بر خلاف میل باطنی من بر نداشت.
یک بار که فاطمه(س) متوجه شد پیامبر (ص) از گردنبند و دستبند و پرده ی نصب شده در جلوی درب خانه اش ناراحت شده، فوراً آن را نزد رسول خدا(ص) فرستاد تا در راه خدا صرف کند. پیامبر (ص) نیز سه مرتبه فرمود: فعلت، فداها ابوها؛ آنچه می خواستم انجام داد، پدرش به فدای او باد.
فاطمه(س) زمانی که برای درخواست کنیز و کمک کار نزد پیامبر (ص)  رفت، تسبیحات را آموخت و به جای دنیا، توشه ی آخرت نصیبش شد. او از برآورده نشدن نیازش ناراحت نشد ، بلکه فرمود: از خدا و رسول خدا خشنودم.
بزرگان و اولیای دین همواره می کوشند امامشان از آن ها راضی باشد. امام باقر (ع) نیز بر جابر همین نکته را فرمود که : من از درمان و درد  و وصل و هجران پسندم  آنچه را جانان پسندد

ویژگی ادمهای که کار را برای خودنمایی و تظاهر انجام میدهند!

حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام، از پدران بزرگوارش علیهم السّلام روایت کرده است که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: در روز قیامت فرمان مى‏رسد که مردانى را به جانب آتش برند، و خداوند به مالک دوزخ دستور مى‏دهد تا به آتش (دوزخ) بگوید: پاى آنان را مسوز چرا که در دنیا (پیاده) به مساجد رفته‏اند؛ و چهره آنان را (به آتش) مسوزان زیرا (در دنیا) به هنگام دعا صورت خود را به جانب آسمان بلند کرده‏اند؛ و زبانشان را (نیز به آتش) مسوز چون در دنیا قرآن را تلاوت کرده‏اند؛ (پس از این فرمانها) فرشته نگهبان آتش (از روى شگفتى) به آنان مى‏گوید: اى بینوایان! (مگر در دنیا) چه کرده‏اید که آتش دوزخ بر شما مقرر شده است؟! مى‏گویند: ما براى غیر خدا کار مى‏کردیم (و در عبادتهاى خود خشنودى خلق را طلب مى‏کردیم) پس گفته مى‏شود: ثواب خود را از آن که براى او کار کردید بگیرید. 

 

پاداش نیکى‏ها و کیفر گناهان، ص:567

حضرت زهرا س

رسول گرامی اسلام درباره ی دخترش حضرت فاطمه علیها السلام می گوید:

«إنَّ إبْنَتیِ فاطِمَةَ مَلَأ اللهُ قَلْبَها وَ جَوارِحَها إیماناً وَ یَقیناً إلی مَشاشِها»

«به تحقیق دخترم فاطمه، قلب و تمام جوارحش مملو از ایمان و یقین گشته، به طوری که بالاتر از آن مرتبه، ایمان و یقینی قابل تصور نیست.»

از این حدیث و سخنان قبل در می یابیم که ایمان فاطمه علیها السلام نه صرفاً ایمان قلبی است که در حد یک باور و اعتقاد درونی باشد و اعمال او تحت تأثیر شرایط، محیط، عادت، تربیت و…. قرار گیرد؛ و نه صرفاً جنبه ی فعلی و عملی دارد. بلکه رسول خدا درباره ی ایمان وی می گوید:

«خداوند قلب و عمل او را مملو از ایمان کرده است.»

هر چند گفته شد ایمان فراز و نشیب و اوج و حضیض دارد و تحت تأثیر عوامل و شرایط ممکن است تغییر کند اما فاطمه علیها السلام چه در زمان حیات پیامبر و چه در مدت کوتاه زندگانیش پس از رحلت او، از ایمانی در اوج برخوردار بود و از این رهگذر است که رسول خدا درباره ی او چنان حدیثی را فرمود. فاطمه علیها السلام به مقامی رسیده که بالاتر از آن متصور نیست؛ ایمان به خداوند و روز رستاخیز چنان سراسر وجود مبارک دختر پیامبر را در بر گرفته بود که در میان زنان زمان خود و پس از آن هیچ زنی نبوده که همتا و همپای او باشد و در میان تمام زنان جهان در طول دوران هستی فقط سه زن توانسته بودند به مقامات بسیار والایی نایل شوند. ۱٫ مریم علیها السلام  ۲٫ حضرت خدیجه علیها السلام ۳٫ آسیه همسر فرعون.

تمام وجود فاطمه علیها السلام در ذات ربوبی ذوب گردیده بود و جز وجه پروردگار و لقای الهی چیز دیگری نظر او را به خود جلب نمی کرد، هنگامی که پیامبر از او درباره ی کمبود و نیازهایش می پرسد جوابی می دهد که برای ما تکان دهنده است، می گوید: «لذّتی که از بودن در محضر حضرت حق نصیب من می گردد چنان مرا در خود غرقه می نماید که از هر خواهش و حاجتی غافل و بی نیاز می گردم، و شوق وصال او همه ی نیازها را و کاستی ها را از یادم می برد و مرا جز به تماشای وجه مقام ربوبی به چیز دیگری فرصت نمی دهد.» 

مادر ..............

حق مادر بر فرزند
مادران حتی نسبت به فرزندان نا خلف خود مهر می ورزند .چند سال قبل،در شمال کشور ،پسر نا خلفی قصد داشت مادش را بکشد .مادر وقتی یقین کرد که دیگر اخر کار اوست ،گفت:
جان من برایم مهم نیست .من می ترسم فردا تو را به خاطر من بکشند !

با عنایت به همین مهر مادری فزون از حد است که امام سجاد (ع)به حق مادر بر فرزندان اشاره کرده وفرموده اند:
مادر ،انسان را در رحم خود و بعد از ان در دامنش پروراندو به گونه ای حمل کرد که هیچ کس نمی پذیرد که بار دیگری را تحمل نماید. مهر مادر به شما به قدری زیاد بود که به خود توجهی نداشت وبه گرسنگی و تشنگی خود رضایت داده بود تا شما را سیراب کند. به برهنگی خود تن داد تا شما عریان نباشید . خود در میان افتاب ماند و سایه را به شما واگذاشت . خویشتن را از خواب خوش محروم کر تا شما به اسودگی بخوابید 

چه بسا دیده اید مادرانی راکه خود را سایه طفلشان کرده اند تا افتاب
پوست نازک فرزندشان را ازار ندهد