مادر

با مدیریت ابوالفضل قضایی+بابام

مادر

با مدیریت ابوالفضل قضایی+بابام

حرف مرد یک کلام است

با سلام

دو سال قبل آقای احمدی نژاد به بوشهر آمد و به مردم بوشهر قول داد کارهای خوبی برای رفع محرومیت از بوشهر انجام دهد از جمله دو کار بسیار مهم بیمارستان مجهز بوشهر است که با شتاب غیر قابل باوری در حال ساخت و تکمیل است و دیگری هم گاز است که علاوه بر لوله گذاری در شهر بوشهر مشعل آن در دهه فجر در ورودی شهر با حضور مسئولان روشن شد

بابام میگه نزدیک به چهارصد کار بزرگ در استان توسط دولت آقای احمدی نژاد انجام شده که هیچ یک از دولتهای گذشته توان انجام این همه کار را در سه سال نداشته اند یک نمونه آن راه اهن و بزرگترین تونل ایران (تونل پیامبر اعظم ص) است من این مطلب را درو بلاگم نوشتم تا به عنوان یک شهروند بوشهری از کارهای خوب دولت تشکر کنم .چون بابام همیشه میگه تشکر از انسانها تشکر از خداست

اربعین( به قلم بابام)

با تشکر از ابوالفضل بخاطر در اختیار گذاشت فضای وبلاگش برای نوشتن یک متن


اربعین سالارو سرور شهیدان دو عالم حضرت اباعبدالله فرا می رسد و مظلومیت این مخلوق برتر دوباره قلب هر انسان آزاده ای را می فشارد

بی آبی کودکان  . زجر و اندوه مادران . داغ شهداء از نوزاد تا بزرگسال .اسارت و توهین به با ارزش ترین خاندان تاریخ. شکستن دل کسی که آخرین فرستاده خدا او را دوست می داشت و عزیز و بزرگوار می شمرد و هزاران مطلب تامل برانگیز دیگر ... کدام دین و ایین ظلم به زنان و کودکان را ارج می نهد کدام سلوک کشتن را در ماه حرام روا می داند .

امید تمام ازادگان ازاده اندیش بر رو ی یک نکته تکیه دارد و آن ظهور امام منجی و رهایی بخش است که در تمام ادیان الهی تاکید شده است.

توسل به اهل بیت پیامبر پلی است برای تقرب به درگاه ایزد منان زیرا خداوند در زمین انسانهای را قرار داده است تا منشاء خیر برای سایرین باشند و این از صفات رحمانیت باری تعالا است


در تاریخ نقل است که پرچم حضرت ابوالفضل ع را جز اموال غارت شده  به شام بردن وقتی یزید چشمش به آن پرچم افتاد عمیقا آن را نگاه کرد و چندین بار از روی صندلی اش بلند شد و نشست سوال کردند دلیل این شگفتی چیست یزد در جواب گفت این پرچم در کربلا به دست چه کسی بوده است گفتند: به دست برادر حسین ع که نامش عباس بوده و پرچم دار سپاه بوده است

یزد گفت خوب به پرچم بنگرید. می بینید که تمام قسمتهای آن از پارچه گرفته تا چوب آن بر اثر اصابت تیرها و سلاحها دیگر که به آن رسیده آسیب دیده است . بجز دستگیره آن که کاملا سالم مانده است که حکایت از اصابت تیرهای فراوان بدست پرچمدار بوده است ولی او پرچم را رها نکرده است ...

منبع : داستان دوستان ج۲ ص۲۳۴

امروز جا خوردم !

امروز صبح که بابام خواست من را به مدرسه برساند یک لایه خاک روی ماشین و کل شهر نشسته بود و هوا مثل روز مه گرفتگی بود وقتی به مدرسه رفتم دیدم مدرسه تعطیل است تصمیم گرفتم در وبلاگ چند لطیفه بنویسم

روزی پسری همراه دوستش به جنگل رفت پسرک به دوستش گفت ((این درخت ها که نمی گذارند جنگل را ببینم ! ))

روزی پسری املا اش را دو می گیرد . به معلمش می گوید :((معلم جان! صفر چه ارزشی دارد ؟ معلم جواب میدهد هیچ ارزش ندارد پسرک گفت : ((خوب حالا این صفر بی ارزش را بگذار کنار دو من تا بشود بیست

آب اساس زندگی

آیا می دانید ؟


اقیانوسها ۷۰ درصد سطح زمین را می پوشاند و ۹۷ درصد آب زمین را شامل می شود و این در منظومه شمسی بی نظیر است .   ۲ درصد ابها نیز در قطب ها بصورت یخ وجود دارد  که اگر کل آبهای کره زمین به طور مساوی روی سطح زمین توزیع شود ارتفاعی معادل ۲۱۷ متر را تشکیل میدهد

یک سوال

عجب غوغایی بود. اگر گفتید برای چی؟

چون انقلاب بود. روزپیروزی بود.روزجشن وسرود ازادی بود.

برای من پیام بگذارید منظور من درباره چه روزی بود ؟



تبریک

ابوالفضل جان فرزند عزیزم


کسب افتخار دیگر در راه تعالی و حرکت بسوی کمال و پیشرفت را به تو گل سرخ باغ زندگیمان تبریک می گوییم و از تو می خواهیم برای خدمت به بشریت از حداکثر توان برای علم آموزی استفاده نمایی هرچند زندگی یکنواخت نیست و گاهی هم شکست مقدمه پیروزی است

عزیزم

از پیروزی مغرور و از شکست ناامید نباش و در همه کارها به تکه کلامت ((توکل به خدا )) معتقد باش و از او کمک بخواه


کسب مقام اول در بین دانش آموزان کلاس سوم مدرسه شاهد در نوبت اول را به جنابعالی تبریک میگوییم


(هدیه متعاقبا اهداء خواهد شد)

از طرف بابا - مامان و زهرا

کارنامه من

با سلام

کارنامه من نوبت اول همراه با تقدیر نامه تقدیم به دوستان خوبم که مرا در تحصیل تشویق می کنند و در وبلاگم برایم پیام خوب می گذارند


ارزش صلوات برمحمد و آل محمد

یک روز بنده خدایی از بازار یک ماهی خرید و به خانه آورد ، به همسرش داد تا  برایش غذایی تهیه کند ، زن آتشی را روشن کرد و آن ماهی را روی آتش گذاشت و هرچه منتظر ماند ، ماهی نپخت و آتش اصلا" بر روی ماهی اثری نکرد هر دو متعجب شدند که چرا این ماهی نمی پزد ؟! آخر الامر به خدمت رسول خدا ص رسیدن و داستان را برای ایشان بیان کردند

حضرت محمد خطاب به ماهی کرد و از او سوال کرد چرا آتش در تو اثری ندارد؟ به قدرت کامله حق و به اراده اش ماهی به حرف آمد و گفت: از برکت وجود مقدش شما است من مال فلان دریا هستم یک روز که در دریا شنا می کردم کشتی بزرگی از آنجا می گذشت و من هم کنار آن بودم که یکی از مسافران کشتی بر شما و اهلبیت شما صلوات فرستاد من وقتی این صدا را شنیدم لذت بردم و شروع کردم به گفتن ((الهم صل علی محمد و آل محمد)) در آن وقت ندایی بگوشم رسید : ای ماهی بدن تو بر آتش حرام شد. و بخاطر همین است

که آتش در من اثر نمی کند.


منابع:خزینه الجواهر ص 586 و داستانهایی از صلوات برمحمد وآل محمد(ص) ص24

هدیه وبلاگ نویسان

با تشکر از آزاده خانم که این مطلب زیبا را برای فرستاده است من هم این را در وبلاگم قرار دادم تا همه ببینند ...


نصیحت حضرت مولانا :گشاده دست باش جاری باش کمک کن (مثل رود)


باشفقت و مهربان باش (مثل خورشید)اگر کسی اشتباه کرد آن را بپوشان (مثل شب)

وقتی عصبانی شدی خاموش باش (مثل مرگ)متواضع باش و کبر نداشته باش (مثل خاک)

بخشش و عفو داشته باش (مثل دریا)اگر می خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آیینه)


برای دیدار از وبلاگ ازاده خانم روی ادرس زیر کلیک کنید




فرزندان فقیران

خداوند به طلحک فرزندی داده بود و طلحک از این تولد بسیار خوشحال و شاد بود . سلطان محمود غزنوی وقتی از شادمانی او را دید سوال کرد : ((طلحک بگو ببینم فرزندت دختر است یا پسر ؟)) طلحک مظلومانه گردنش را کج کرد و گفت : (( از فقیران بجز پسر و دختر چه توقع داری ؟ )) سلطان محمود با تعجب پرسید (( ای مردک!  فقیران پسر یا دختر دارند پس بزرگان چه دارند؟)) طلحک گفت : قربانت شوم . بی عدالتی ظالمی خانه براندازی ....


شعر خوانی پادشاه

فتحعلی شاه قاجار شعر هم می گفت . گاهی هم فقط مصرع اول را می سرود و تمام کردن آن را به عهده یکی از شاعران دربار می گذاشت روزی شعری بی سر و ته را به هم بافت و آن را برای یکی از ندیمان خود خواند  پس از پایان شعر منتظر ماند تا به به و  چه چه ندیم را بشنود اما بجز حرکت لب زیرین و تکان دادن سر چیزی ندید

عصبانی شد و دستور داد او را به طویله ببرند و به میخ طویله ببندند و جلوش کاه بریزند ساعتی گذشت شاه دستور داد ندیم را بیاورند . او را آوردند و شاه دوبار شعر خواند و گفت ((خب ! حالا چه میگویی؟)) ندیم بدون آنکه حرفی بزند به طرف در حرکت کرد شاه از جا بلند شد و فریاد زد ((کجا میروی؟)) ندیم جواب داد بطرف طویله.

فضل بی انتهای خداوند

نویسنده این داستان یکی از روحانیون و دوست بابا بوده و به من داد تا در وبلاگم قرار بدهم :


یک روز حضرت موسی ع در کوه طور در مناجات خود عرض کرد یا اله العالمین(ای خدای جهانیان) جواب آمد لبیک (یعنی ندای تو را پذیرفتم ) سپس عرض کرد یا اله المطیعین (ای خدای اطاعت کنندگان) جواب آمد لبیک سپس عرض کرد یا اله العاصین (ای خدای گنهکاران)این دفعه سه بار شنید لبیک لبیک لبیک    حضرت موسی ع عرض کرد خداوندا حکمتش چیست که تو را با بهترین اسامی صدا زدم یک بار جواب دادی اما تا گفتم ای خدای گنهکاران سه بار جواب دادی . خطاب شد ای موسی عارفان  به معرفت خود و نیکوکاران به کار نیک خود و مطیعان به اطاعت خود اعتماد دارند ولی گنهکاران جز به فضل من پناهی ندارند اگر من انها را هم از درگاه خود ناامید گردانم به درگاه چه کسی پناهنده شوند


منبع :قصص التوابین ص۱۹۸

انقلاب ما

دوستان عزیز

در سی سال پیش زمانی که هنوز خیلی از ما بدنیا نیامده بودیم حضرت امام خمینی ره پس از ۱۵ سال مبارزه با شاه بد جنس با کمک مردم حکومت جمهوری اسلامی را تاسیس کردن . در ان سالها نیروهای شاه مردم را به بدترین شکل شکنجه و به شهادت میرساندن که وقتی تلویزیون مصاحبه انها را پخش می کند انسان می ترسد که چقدر انها مورد ظلم قرار گرفته اند

بابام میگه در بعد از انقلاب تا الان کارها بزرگی انجام شده که قابل تصور نیست چون کشور ما خیلی خیلی بزرگ است

کاهای مثل راه آهن - تلفن - اتوبان - جاده های روستاها -موبایل - مجتمع بزرگ عسلویه  و هزاران کار مهم دیگر که در این اواخر انجام شده و نتیجه این سرمایه گذاری های زیر بنایی تا سه چهار سال اینده تاثیر گذاری اش مشخص میشود.