مادر

با مدیریت ابوالفضل قضایی+بابام

مادر

با مدیریت ابوالفضل قضایی+بابام

بازنشرکنید


اسمش علی ـــه ، 2 سالشه
طفلی
چشم چپش نابینا شده…به خاطر تومور چشمی بدخیم دکترا گفتن باید آب زیر

چشمشو بکشیم و الّا میزنه به مغزش و زبونم لال میکشتش امّا اگه آب زیر

چشمشُ بکشن فاتحه ی صورتش خونده میشه …

رفقا،خواهرا،برادرا
عاجزانه ازتون خواهش میکنم واسه شفای این طفل معصوم دعا کنید…به 
راه دوری نمیره ممنون میشم اگه “هـــمــــتـــــون”بازنشر کنید تاافراد بیشتری دعا کنن

واسش...

خداییش دعا کنید بچه ها و بزارید تو وبتون بعد چند وقت اگه خواستید پاکش کنید خیلی خودخواهی اگه به خاطر اینکه به وبلاگامون ربطی نداره یا غمگینه یا قشنگ نیست نزاریمش و یه بچه ? ساله رو از دعاهای بقیه محروم کنید شاید خدا دعا هامون رو براورده کنه و زندگی یه ادم متحول بشه خواهــــــــــــــــــــــــــــش می کنم ازتون دوستای مهربونم هم دعا کنید هم بزارید وبتون خواهـــــــــــــــــش

زمان آموختن زندگی

زمان به من آموخت
که دست دادن معنی رفاقت نیست
بودن قول ماندن نیست
عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست
و دوست داشتن کسی که می گوید :
(برای تو می میرم)
دروغی بیش نیست
و اما حقیقت را کسی می گوید که برای تو زندگی کند

زرنگی

چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند.
اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند. آنها به استاد گفتند: « ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و

از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.».....استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند.
چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند....آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند.....سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود:
 " کدام لاستیک پنچر شده بود ؟"

وضع مالی خوب

شاه عباس از وزیر خود پرسید:
امسال اوضاع اقتصادی کشور چگونه است؟
وزیر گفت:
الحمدالله به گونه ای است که تمام پینه دوزان توانستند به زیارت کعبه روند!
شاه عباس گفت:
نادان اگر اوضاع مالی مردم خوب بود کفاشان میبایست به مکه میرفتند نه پینه دوزان، چونکه مردم نمیتوانند کفش بخرند ناچار به تعمیرش میپردازند، بررسی کن و علت آنرا پیدا نما تا کار را اصلاح کنیم.